موفقیت واقعی یعنی این
رنجهای بسیاری در اثر برداشتهای نادرست دربارهی موفقیت حاصل میشود.
ما غرق در فرهنگ مادی گرا شده ایم، و به شادی ناپایدار و زودگذر حاصل از کسب عنوانی خاص و یا بهدست آوردن اشیا عادت کردهایم. احتمالا شما نیز بارها چنین حالتی را احساس کرده اید، مانند لذت ناشی از خرید یک گوشی جدید، و یا مدهوش بوی چرم تازه ماشین جدید آخرین مدلتان. هرچند داشتن این چنین چیزهایی به خودی خود بد نیست اما در تفسیر دلایل اشتیاق انسان برای داشتن چنین چیزهایی، عمدتا سوءبرداشت میشود.
به هر ترتیب اما حقیقت این است که موفقیت با این شکل و شمایل در تمام ابعاد زندگی، ناپایدار است. بوی خوش ماشین نو پس از مدتی از بین میرود، گوشی جدید خیلی زود با یک گوشی پیشرفتهتر، پرزرقوبرقتر و سبکتر و بهتر جایگزین میشود. و بالاخره فردی جوانتر، قویتر یا باهوشتر سرانجام رکوردهای شما را میشکند.
در دوره جوانی بیشتر ما عادت داریم تا از خودمان جلو بزنیم و به قولی پوز خودمان را به خاک بمالیم ، اما اشتباه مان اینجاست که شکل نادرستی از موفقیت را دنبال میکنیم. تلویزیون و رسانههای جمعی عموما آدرس غلط میدهند و موفقیت را مترادف با چیزهایی مثل ماشین نو، عناوین شغلی، بدن خوش تراش و… تعریف میکنند و ما هم خوش خیالانه حرفهای نادرستی که رسانه ها در بوق و کرنا میکنند باور میکنیم. اما ماحصل این باور غلط، ناامیدی و یاس، رنجش و حسادت است چرا که همیشه احساس میکنیم از دیگران عقب مانده ایم.
اما زمانی که متوجه رفتار خود میشویم، اطمینان می یابیم که این باورها بی ثمر هستند. اگر به دنبال کردن این نشانههای غلط شادی و موفقیت ادامه دهیم، سرانجام گرفتار چرخه بی حاصلی خواهیم شد.
زندگی یعنی حرکت به جلو و تعالی، نه درجا زدن و پایان دادن در خط شروع.
چطور معنای موفقیت را بازتعریف کنیم؟
برای رسیدن به زندگی مطلوب خود باید اهداف خودتان را تعیین کنید و تعریفتان را از موفقیت بر مبنای آنچه خود میخواهید و نه چیزی که رسانهها یا اطرافیان از شما میخواهند تعیین کنید. همه چیز حول خودتان میچرخد، و این زندگی شماست و ایده شما درخصوص موفقیت و تعریفتان از آن است که راهگشا خواهد بود. به قول شاعر خوب کشورمان علی حیدری که من پرویز درگی شعر او را سرآغاز بسیاری سمینارهایم قرار میدهم:
این سخن را من از امروز نه گفتم و نه نوشتم ...
بلکه؛ از صبح ازل با قلم نور نوشتند:
حقیقت نه به رنگ است و نه بو
نه به های است و نه هو
نه به این است و نه او
نه به جام و نه سبو
گر به این نقطه رسیدی...
به تو آهسته و سر بسته و در پرده بگویم
تا کسی جز من و تو نشنود این راز گهربار جهان:
آنچه گفتند و سرودند
تو آنی، خود تو جان جهانی
گر نهانی و عیانی
تو همانی، تو همانی ...
که همه عمر به دنبال خودت، نعره زنانی و ندانی
و ندانی و ندانی
که تو آن نقطه ی عشقی و تو اسرار نهانی....
1. پس، از خود بپرسید که موفقیت چیست؟
اگر بخواهم به تعریفی درخصوص موفقیت برسم با دستاوردهای کوچک شروع میکنم. اما این بدان معنا نیست که خودمان را ارزان بفروشیم و به خوب قناعت کنیم. بهعنوان مثال یک نویسنده زمانی شمیم موفقیت را احساس میکند، که بتواند روزانه چیزی بنویسد. شاید او یک متن ۱۰۰۰ کلمهای فجیع بنویسد اما به هر حال از اینکه توانسته آنچه را که از یک نویسنده انتظار میرود انجام بدهد خرسند خواهد بود. اگر او خودش را بهخاطر اینکه یک شاهکار ننوشته سرزنش کند، راه به جایی نخواهد برد. چرا که او نوشتن یک شاهکار را بهعنوان هدف موفقیت خود تعریف نکردهو این جزو انتظارات از خودش نبوده است. وانگهی همه قرار نیست شاهکار بنویسند، پس این انتظار حتی واقعبینانه هم نیست.
اما موفقیت در دیدگاه شما چه معنایی دارد؟ اینکه صبح زود از خواب ناز بلند شوید و پس از بیدار شدن به باشگاه بروید؟ و یا به انجام رساندن فهرستی از کارها که از روز قبل تهیه کردهاید؟ هدف از تعریف موفقیت از نگاه خودتان این است که بر پایهی انتظارات خودتان و شرایط موجود زندگی کنید. وقت و انرژیتان را صرف کارهایی کنید که باعث خشنودیتان، احساس پیشرفت، کمال و خدمترسانی میشود.
2. چطور به موفقیت برسم؟
اگر کاری خوشحالتان میکند و شما را بر آن میدارد تا مهارتها و تلاشتان برای آن را به کار بگیرید، پس هر روزتان را صرف آن کنید. ماشین و گوشی نو و هر مادیات پرزرق و برقی لذتها و پاداش زودگذری هستند که دوام چندانی ندارند.
پس از اینکه موفقیت در زندگی را برای خودتان معنا کردید، تنها مسیر برای رسیدن به آن، تلاش و حرکت گام به گامِ رو به جلو برای رسیدن به اهدافتان است. زمانی که دست از تلاش همیشگی برای راضی نگهداشتن دیگران و برآوردن انتظاراتشان بردارید، تنها در این صورت است که از کارهایی که میکنید یا خواهید کرد لذت میبرید.
در جایی آرام بنشینید، در صورت لزوم قلم و کاغذی بردارید و موفقیت را از نگاه خودتان تعریف کنید. هم میتوانید اهداف کوتاهمدت و هم اهداف بلندمدت را برای خودتان تعیین کنید. اهداف کوتاه مدتی نظیر نوشتن روزانه، انجام وظایف روزمره و خدمت کردن به دیگران. اهداف بلندمدت هم میتواند شامل مواردی مثل تمام کردن نگارش یک کتاب، تقویت ارتباط با دیگران و افراد اثرگذار و کمک به دیگران برای رسیدن به موفقیت باشد.
در جهت موفقیت روزانه هم تلاش کنید و تنها روی رسیدن به هدف پایانی تمرکز نکنید. اگر این به یک عادت در شما تبدیل شود، خواهید دید که اقداماتتان شما را به هدف اصلیتان نزدیکتر میکند.
معطل نکنید
رهایی از قید و بند برداشت دیگران از موفقیت، فرصت گرانبهایی برای تعریف زندگی مطابق با خواستههایتان است. شما یاد میگیرید تا مسائل بیاهمیت -که زمانی تصور میکردید مهماند- را دنبال نکنید و در مقابل روی کارهایی تمرکز کنید که به شما کمک میکنند تا در جاده پیشرفت و تمایز حرکت کنید نه اموری که موجب تعلل و درجا زدنتان میشوند.
هیجانات و احساسات بیفایدهای مثل خشم، حسادت و رنجش نباید نقشی در تلاشهای مستمر و تواناییهایتان برای رسیدن به موفقیت داشته باشند. این احساسات تنها شما را از موضوع اصلی منحرف میکنند.
هرچه برای بهتر شدن نسبت به دیروز تلاش بیشتری به خرج دهید، موفقیت بیشتری را احساس خواهید کرد چرا که پیشرفت در مقاطعی محسوس است. هنگامی که برای پیشرفت و به پایان رساندن پروژه های کاری سخت تلاش میکنید، موفقیت را در وجودتان احساس خواهید کرد. آن گاه زمانی که به گذشته و نقطهی شروعتان نگاهی می اندازید و متوجه قدمها و خیزهایی که برای رسیدن به جایگاه کنونیتان برداشتهاید میشوید، موفقیت را در بندبند وجودتان حس میکنید.
به مجرد آن که نقاب از مفهوم واقعی موفقیت برداشتید میتوانید برای دستیابی به آن، بهطور پیوسته و بر پایهی خواستهها و انتظارات خودتان قدم بردارید.
برای شروع این شکل زندگی وقت را هدر ندهید. میتوانید همین امروز شروع کنید. واقعیت را هم بخواهید، ناچارید از همین امروز شروع کنید زیرا گذراندن هر روز زندگی مطابق با انتظاراتی که خواستههای ما نیستند، در حقیقت نشان از آن دارد که آن روز متعلق به ما نبوده است.
شما چطور موفقیت را تعریف میکنید؟ و برای دستیابی به آن چه میکنید؟ دیدگاههای خود را با دیگر همراهان عزیز سهیم شوید.
منبع:
http://www.lifehack.org/articles/work/the-true-meaning-of-success.html
سبز باشید