منطق فازی و کاربرد آن در بازاریابی
تعریف منطق فازی (Fuzzy Logic یا Fuzzy Theory)
منطق فازي گونه اي بسيار مهم از منطق است که توسط استاد ايراني پروفسور دکتر لطفي زاده در سال 1965 مطرح شد و بهطور جدي در مقابل منطق دودويي ارسطويي قرار گرفت. منطق فازی که در فرهنگ لغت "شرایط عدم قطعیت و نامعلوم" تعریف شده است، معتقد است ابهام در ماهیت علم است. پروفسور لطفی زاده اینطور استدلال کرد که بشر به ورودیهای اطلاعاتیدقیق نیازی ندارد بلکه قادر است تا کنترل تطبیقی میان اطلاعات موجود انجام دهد. بنابراین، این منطق در ابتدا بهعنوان روشي براي پردازش اطلاعات معرفي شد و برخلاف منطق ارسطویی به جاي پرداختن به صفر و يک، از صفر تا يک را مورد بررسي و تحليل قرار ميدهد و بر مفهوم درستی نسبی،دلالت میكند. بدین صورت به اعمال و طرز فکر آدميان بيشتر نزديک مي شود.
لطفی زاده نام فازی را روی این مجموعه های گنگ یا چند ارزشی قرار داد. مجموعه هایی که اجزایشان با درجات مختلف به آنها تعلقدارند. نظیر افرادی که میزان رضایت خود را از مجموعه کار با درجات مختلف خیلی راضی، راضی، بی تفاوت
و ..... بیان می کنند.
حال با این توصیفات اگر از ما پرسیده شود منطق فازی چیست شاید ساده ترین پاسخ بر اساس شنیده ها این باشد که یک نوع منطق است که روش های نتیجه گیری در مغز بشر را جایگزین می کند.
کاربرد منطق فازی در بازاریابی
امروزه دنياي واقعي ما بسيار پيچيدهتر از آن است که بتوان يک توصيف و تعريف دقيق از آن به دست آورد. تغییرات فردی، بسیار فراوان و آنی بوده و تعریف دقیق آن از یك فرد بهفرد دیگر متفاوت است. در همین راستا پيچيدگيها در حوزه بازاريابي و مديريت بازار که مبتنی بر تغییراتی در نیازها و خواسته های مشتریان (مقدمه بازاریابی)، رقبا و سایر عناصر محیط بازاریابی است، نیز گسترش یافته است. در محیطهای به سرعت در حال تغییر و شدیدا نا مطمئن امروز تصمیمات استراتژیک ماهیت پیچیده و فازی شدیدی دارد، هميشه درک اينکه مشتريان چه نيازهايي دارند و چه چيزهايي
مي خواهند ساده نيست. این تغییرات ایجاب می کند که مدیران بیشتر زمانشان را صرف تصمیم گیری حیاتی در هر سطح سلسله مراتب سازمانی کنند. فرآیند تصمیم آن است که به جایگزین های گوناگون که هدف هر کدام رسیدن به اهداف مطلوب است، وزن داده و بهترین راه حل را در مجموعه اهداف چالش برانگیز معین نماید. در کلیه فعالیت های بازاریابی شرکت و حتی در فازهای اجرای یک فعالیت از نیاز سنجی مشتریان تا فعالیت های مرتبط با توسعه محصول جدید، خدمات پس از فروش و تعیین بازار یا بازارهای هدف و .... مدیران به تصمیم گیری نیاز دارند. تصمیم گیری در مورد بخش های بازار و فروش و سودآوری و بودجه ویژگی های محصول یا خدمت، نحوه توزیع، ابزارهای تبلیغاتی مناسب و ... بطوریکه هر تصمیم اشتباهی هزینه های بسیاری را برای سازمان رقم می زند. بنابراین تصمیم گیرنده باید نیازهای مشتریان و استراتژی های شرکت را بخوبی فرصت های تکنولوژیکی موجود در بازار و منابع شرکت مورد بررسی قرار دهد و اهدافی را مبتنی بر این فاکتورها و برای موفقیت آن فعالیت وضع نماید. می دانیم عدم اطمینان شدیداً بر دقت
تصمیم گیری موثر است. این مهم است که تصمیمات مدیریت استراتژیک (ایجاد و توسعه محصول مناسب با تخصیص درست منابع) را با تصمیمات تاکتیکی (اجرای پروژه ها با حداقل کردن فاکتورهای ریسک) متعادل کنیم.
بنابراین منطق فازی با این هدف مورد استفاده قرار می گیرد که دقت تصمیم گیری مدیران را در شرایط مبهم و نامعلوم و در فازهای تعریف شده در هر فعالیت، افزایش دهد. با این تعریف مشخص می شود که هر مفهومی از بازار یك مقوله فازی است. اما بازار یك پدیده فازی نیست بلكه ادراك و تعریف آن فازی است و درک مدیران از بازار، واقعیتی كه در بازار جریان دارد، نیست.این دقیقاً همان چیزی است كه مدیران باید با آن سر و كار داشته باشند. بازارها واقعاً به اینمسئله كه مدیران چگونه آنها را درك می كنند، توجه نمی كنند، بلکه لازم است كه مدیران بردرك بازار (ادراك صحیح آن) و
مولفه هایش توجه بیشتری داشته باشند. تركیب بازاربه تبع تغییر خواسته های تك تك مشتریان تغییر می كند. پس باید ادراكات صاحبان كسب و كارنیز تغییر كند. لذا تعریف "بازار فازی" نیز در هرلحظه زمانی خاص، به ادراك فعلی از آن بستگی دارد. این امر ایجاب می کند که مدیران شناخت خود را از عناصر اصلی تأثیرگذار بر فعالیت شرکت مانند مشتریان، رقبا، بازار و محیط افزایش دهند. یکی از ابزارهای مناسب برای شناخت مشتریان و درک آنها استفاده مستمر از تحقیقات بازار است. همچنین ایجاد ارتباط مستقیم و بلند مدت با مشتریان به منظور شناخت آنان و آگاهی از رفتارشان، تشویق و ترغیب مشتریان جدید به خرید و مشتریان فعلی به تداوم خرید، ارائه محصولات و خدمات متناسب با نیازها و سلایق آنان و نیز اطلاع داشتن از حرکات و امکانات رقبا در کاهش ابهامات تصمیم گیری و افزایش احتمال رخدادهای مورد انتظار مثمرثمر است.
گرد آوری، ضبط و ثبت اطلاعات مربوط به همه اجزای تشکیل دهنده ی نظام بازار مانند خریداران بالقوه و بالفعل ، فروشندگان بالقوه و بالفعل ، رقبا و سر انجام تمام عواملی که بر نظام بازار تأثیر دارند، به حفظ موقعیت شرکت در محیط رقابتی و حتی کسب مزایایی برتر از رقیا کمک می کند. امروزه مدیر علاوه بر درگیر بودن با عوامل و مشکلات درون سازمان ، نگران دگرگونیهای عوامل برون سازمانی است ، به همین دلیل باید بازار خود را بیش از هر زمان دیگر مورد مطالعه و بررسی قرار دهد تا فرصتها و تهدیدها و روندها را بموقع شناسایی کند و بتواند خطرها را به حداقل برساند.
بدین گونه می تواند تا جایگاه متمایزی را در بازار کسب نماید.
سبز باشید