4 اقدام در میانه سال 95 که میتواند موجب تقویت شغلیتان شود
نیمی از سال 95 نیز گذشت. اما آیا تا به امروز توانستهاید به چشمانداز شغلی که ابتدای سال برای خود مشخص کردید دست پیدا کرده و در کارراهه خود ایجاد تحول نمایید؟ اگر پاسختان منفی است؛ هنوز زمان دارید تا به تغییرات مثبت مدنظر دست یابید و قبل از آنکه مجبور شوید شغل خود را رها کنید به ارتقای شغلی دست یابید. حالا به جای سخت ماجرا میرسیم: آیا حاضرید از اتاق دنج و خنکای کولر و میز کار مرغوب و صندلی راحتتان دل بکنید و انگیزههای شغلیتان را ارتقا دهید؟
گمان میکنم پاسختان مثبت باشد و شما هم بخواهید بر غنای شغلی خود بیفزایید. غنیسازی شغل بیانگر توسعة تکنیکهای شغلی از قبیل چرخش شغلی و توسعة شغلیست که در فرایند طراحی شغل باید به آن توجه شود. در غنیسازی شغل موضوعاتی از قبیل برانگیزاننده بودن، داشتن مسئولیت، امکان پیشرفت شغلی و رشد شاغل مورد توجه قرار میگیرد.در ادامه همراه ما شوید و 4 اقدام مهم در تقویت جایگاه شغلی خود را تمرین کنید:
1. جایگاه فعلی کاری خود را تقویت کنید
بسیاری از ما بهنگام بروز اولین نشانههای نارضایتی از شغل فعلیمان به فکر تغییر شغل و یا جابجایی از سازمان میفتیم. اما آیا نمیتوان بدون ترک شغلی، میزان رضایت خود از شغل فعلیمان را ارتقا دهیم و احساس بهتری نسبت به کارمان پیدا کنیم؟آیا در سازمان فعلیتان جایگاه شغلی یا دپارتمان کاری دیگری هست که شیفته کار در آن باشید؟ یا پروژهای خاص که بخواهید در انجام آن سهیم شوید؟
و یا شاید احساس میکنید که حالا وقت ارتقای شغلی رسیده است؟
اگر چنین است؛ دست روی دست گذاشتن خطاست. خود را به افراد تاثیرگذار اعم از رییس سازمان و یا مدیران میان بخشی و یا حتی همکاران ذینفوذ بشناسانید و امکان باز شدن باب همکاری با ایشان را بسنجید. از آنها پرسش کنید. ریسکهای حسابشده کنید و برای خود جایگاهی تدارک ببینید.
راه تغییر از مسیر نقزنی و خرابکاری در سازمان نمیگذرد. به یاد داشته باشید که سودآوری و تولید ثروت دلیل وجودی سازمانها و کار و کسبها و هدف غایی آنها است و حتی نهادهای غیرانتفاعی نیز یا هدف جمع آوری سرمایه و پول شکل میگیرند. بنابراین قبل از هر اقدامی و طرح هر خواستهای این جانب را در نظر بگیرید، اینکه چگونه به سازمان خود کمک کنید تا کسب درآمد کرده، راندمان خود را بهبود بخشد، ارزشافزایی، مسائل را حل و یا نوآوری کند.خواستههای خود را در قالب "نفع این کار برای ما چیست" مطرح کنید نه "نفع این کار برای من چیست".
2. یک برنامه شغلی محوری طراحی کنید
همه ما داستان زندگی افرادی را شنیده ایم که علی رغم محدودیتهای شرایط ، دست به کاری شگرف زده اند. در سال 1955 خانم روزاپارکس تصمیم گرفت که از قانون غیر عادلانه و مبتنی بر تبعیض نژادی سرپیچی کند. وی از اینکه در اتوبوس، جای خود را به سفید پوستی واگذار کند امتناع کرد و این عمل او، نتایجی به بار آورد که در آن لحظه به ذهنش خطور نمی کرد. آیا قصد او این بود که ساختار اجتماع را دگرگون سازد؟ قصد او هر چه بود، پایبندی وی به معیارهای عا لیتر زندگی، او را به انجام این عمل و اجرایی ساختن برنامه خود واداشت.
او همانند بسیاری دیگر از افراد موفق قادر بود به سزعت تصمیم بگیرد و به آسانی هم از تصمیم درست خود برنگردد. این عامل یکی از مبانی برنامهریزی محسوب میشود. برنامهریزی درست به معنای تصمیمگیری قاطعانه درباره کارهایی است که باید انجام شود و یا کارهایی که نباید انجام شود.بدیهی است که هر چه بیشتر تصمیم بگیرید، قدرت تصمیم گیری شما بیشتر خواهد شد.همچنان که عضلات بدن در اثر ورزش نیرومندتر می شوند، قدرت تصمیم نیز با تمرین افزایش می یابد.
برنامهریزی شغلی یکی از تصمیمسازیهای مهم افراد در طول زندگی است. اما افراد زیادی نمی دانند که برنامه ریزی شغلی چه مفهومی دارد. برنامهریزی شغلی بطور اعم به این معناست: "هدفی که در یک زمینه یا شغل خاص فرد آرزوی رسیدن به آن را دارد و برای دست یافتن به آن برنامه و طرح فکر شده ای دارد." اما بهترين مسير شغلي فرايندي است كه از درون آغاز ميشود (يك نوع تكامل خودآگاهي). شما ميبايست از مهارتها، استعدادها، تواناييها، امكانات و ويژگيهاي منحصر بفردتان آگاه شويد چون اين خودآگاهي چرخهاي است كه فرد را به سمت يك شغل رضايتبخش هدايت ميكند.
نقطه آغاز کجاست؟ اولین گام تعریف سناریوی ایدهآل است. حتی اگر قصد ترک شغلی را که با توانمندیهای شما انطباق ندارد را داشته باشید، نمیتوانید این کار را بدون در نظر داشتن سناریوی ایدهآلتر انجام دهید.
برای اینکه اهداف شغلی خود را مشخص کنید از خود بپرسید :
1- در عرض 5 سال آینده می خواهم کجا باشم؟
2- در عرض 10 سال آینده به کجا خواهم رسید؟ والی آخر...
3- مهارتها و دانش امروز من، چگونه مرا به نقطه و هدف مورد نظرم نزدیک خواهد کرد؟
4- چه اتفاق هایی ممکن است مانع رسیدن من به اهدافم شود و چه کارهایی را باید به انجام رسانم تا بر این موانع غلبه کنم ؟
5- چه مهارتهایی برای دستیابی به وضعیت ایدهآل مورد نیازم خواهد بود؟
6- چه وظایفی موجب تقویت انرژی در من میشوند؟
7- از عهده چه کاری بخوبی بر می آیم؟
همه این موارد بعلاوه مواردی را که علاقه ندارید در شغل آینده همراهتان باشند روی کاغذ بیاورید. حالا جایگاههای شغلی متناسب با این موارد را بیابید و برنامه انتقال یا ارتقای شغلی را اجرایی کنید.
برای دست یافتن به جایگاه مدنظر باید چه کسانی را بشناسید؟ در مورد چه سازمانهایی تحقیق کنید؟ آیا مهارت نداشتهای هست که به موجودی مهارتهایتان بیفزایید؟ چگونه میخواهید این مهارتها را در خود تقویت کنید؟ چارچوب زمانی این انتقال به چه شکل است؟
3. یک یا چند مهارت جدید و ارزشمند کسب کنید
کسانی موفق هستند که علاوه بر کسب مدرک، مهارت هم بیاموزند. سعی کنید در کلاسها و برنامههای آموزشی شرکت کنید که علاوه بر کاربردی بودن آموزه ها با تغییرات بازار و محیط کار و کسب کشور نیز انطباق داشته باشند.
4. به سوی رهبری فکری
ویکیپدیا رهبری فکری را یک واژه تخصصی تجاری مینامد و آن را محتوایی تعریف میکند که دیگران آن را جریانی خلاقانه و دربرگیرنده تلقی کرده که در شاخهای از صنعت تاثیرگذار و دارای نفوذ است. در این یادداشت، رهبر فکری یک شخص یا شرکت تعریف میشود که نه فقط مورد توجه عموم قرار دارد بلکه از این مساله برای پیشبرد منافع خود بهرهبرداری مثبت نیز میکند. اگر به عنوان یک رهبر افکار به رسمیت شناخته شوید، بدون شک موقعیت ها و فرصت های بهتری در انتظار زندگی شخصی و کاری شما خواهد بود.
به طور حتم با افرادی در محل کارتان آشنایی دارید که حرفشان ردخور نداشته و از مقبولیت و محبوبیت خاصی در میان اعضا برخوردارند. آیا عامل شانس در موفقیت این عده تاثیرگذار بوده است؟ قطعا خیر. این افراد که گاه مود تحسین و حتی گاهی نیز مورد رشک و حسادت ما واقع میشوند راهبردهایی را به اجرا میگذارند که به کمک آن؛ دانش، استعدادها و شخصیت خود را در مکان درست و زمان درست شناسانده و به بازار مناسب معرفی میکنند. امروزه به لطف رسانههای اجتماعی میتوانیم به جایگاه رهبری فکری یا سرعت بالاتری دست یابیم، چرا که یکی از مهمترین روشهای دستیابی به رهبری فکری تولید محتوای آموزنده و انتشار آن است.
سبز باشید