چگونه از سندرم سگ پاولوف اجتناب کنیم؟
ایوان پاولوف مبدع نظریه شرطی سازی کلاسیک که از تئوریهای بدیع روانشناسی به شمار میرود اصلا یک روانشناس نبود. او یک فیزیولوژیست معروف روس بود که در سال 1904 به خاطر مطالعاتش در زمینه فرایندهای گوارش موفق به دریافت جایزه نوبل شد. او در خلال مطالعاتش در زمینه سیستم گوارشی سگها متوجه پدیده جالبی شد: هرگاه یکی از همکارانش وارد اتاق میشد، بزاق دهان سگها شروع به ترشح میکردْ حتی اگر غذایی در کار نبود.پاولوف و دستیارانش، انواع چیزهای خوردنی و ناخوردنی را به سگها نشان میدادند و میزان ترشح بزاق آنها را مورد مطالعه قرار میدادند. پاولوف متوجه شد که ترشح بزاق، یک فرایند واکنشی است و به طور خودکار در پاسخ به یک محرک خاص اتفاق میافتد و تحت کنترل آگاهانه حیوان نیست.
حالا با این توضیح مختصر به سراغ ادامه مطلب میرویم؛ سناریوهایی زیر را در نظر بگیرید:
سناریو 1: گوشی هوشمندتان ناگهان به صدا در می آید. بی درنگ دست در جیبتان میکنید و گوشی خود را خارج و نگاهی به صفحه آن می اندازید. شاید ایمیلی دریافت کرده اید؟ یا در تلگرام پیامی دارید؟ و یا شاید صدای اعلان شبکه های اجتماعی است؟ شاید هم تنها خیال کرده اید که گوشیتان زنگ زده است؟
سناریو 2: چند دقیقه قبل تصویری را در اینستاگرام و یا هر شبکه دیگری به اشتراک گذاشته اید. اما حالا در صف شلوغ خرید قبل از افطار قرار دارید. با این حال گوشی عزیزتان را دست میگیرید و آن را بالا و پایین میکنید. هرچند که نه صدایی از آن خارج شده و نه لرزه ای به جانش افتاده است.
سناریو 3: لحظاتی قبل عکسی را با دوستانتان در اینستاگرام به اشتراک میگذارید با اینکه خبری از لایک و نظر نیست اما گوشی را خارج و جدیدترین ارسالیهای دوستانتان را زیر و رو میکنید تا آنکه متوجه میشوید که بهترین دوست دوران مدرسه شما عکسی از خود را در ساحلی زیبا در آنور آبها ارسال کرده است؛ اما خوشحالی شما زمانی است که اولین نفری هستید که عکس او را لایک میکنید و یا بقول خودمان میپسندید.
سناریو 4: با چند نفر از دوستان برای صرف غذا به رستورانی دنج رفته اید و با هم قول و قرار گذاشته اید که همه افراد گوشیهای خود را سایلنت کرده و یا در گوشه ای بگذارند. لقمه اول را نخورده به بهانه دستشویی (در حالیکه خود میدانید به آن نیاز ندارید) صندلی را ترک و رهسپار سرویس بهداشتی میشوید اما دستگیره در نچرخیده گوشی خود را درآورده و نگاهی به نتایج فوتبال یا ایمیل یا هر چیز دیگر میاندازید. کافی است سری بچرخانید متوجه میشوید که بقیه افرادی که به دستشویی آمدهاند نیز همین کار را میکنند.
با کمی دقت در رفتار دیگران و صد البته خودمان متوجه میشویم که ما بیشتر سرمان به گوشی گرم است تا آنکه نگاهی به بالا بیندازیم و دنیای اطراف و آدمهای دور و برمان را مستقیما ببینیم.
در تحقیقی که اخیرا توسط نویسنده این یادداشت و همکاران او انجام شد، آنها از 216 دانشجو درخواست کردند نسبت به نصب نرم افزاری به نام Instant Quantified Self روی گوشیهای خود اقدام کنند. اپلیکشنی که تعداد دفعاتی که در طول روز قفل گوشی خود را باز میکردند را شمارش کرده و مدت زمان باز بودن گوشی و کار با آن را نیز محاسبه میکند. عجیب آنکه متوسط دانشجویان –دانشجویان مورد مطالعه سنشان بیشتر از حد معمول بود. متوسط سن آنها 25 سال بود در حالی که معمولا دانشجویان لیسانس 20 ساله هستند- تقریبا 60 بار قفل گوشی خود را باز کرده بودند و هر دفعه به طور متوسط 4 دقیقه با آن کار کرده بودند. در مجموع گوشی آنها به مدت 4 ساعت در روز دست به گوشی بودند البته این زمان شامل مدت استفاده از لپ تاپ، تبلت و دیگر وسایل الکترونیکی نمیشود.
آنها در این مدت طولانی از جان گوشی خود چه میخواستند؟ برقراری ارتباطات اجتماعی و مجازی از طریق ارسال پیام متنیخواندن یا گذاشتن پست در شبکههای اجتماعی، کار با ایمیل یا هر برنامهای که با آن بتوان با دیگران ارتباط برقرار کردْ بیشتر زمان کاربران موبایل را به خود اختصاص داد.
پاولوف در آزمایش خود؛ صدای زنگ را با غذا همراه کرده بود و به نظر میرسد که ما نیز ارتباطات انسانی خود را منوط به گوشی همراه خود کرده ایم. البته که ما در مقابل زنگ گوشیمان مثل سگهای پاولوف بزاق از لب و لوچمان آویزان نمیشود اما مغز ما به این اصوات واکنش نشان میدهد.
نویسنده این یادداشت یعنی لری راسن از سال 1984 تا به امروز پدیده “روانشناسی تکنولوژی” را مورد مطالعه قرار داده است و او میخواهد به ما بگوید که ما یک شبه به سگ پاوولف تبدیل نشده ایم. در خلال یک یا دو دهه گذشته و از زمانی که تلفنهای همراه از ابزاری تجاری به وسایلی همه گیر تبدیل شده اند، انسانها سر به زیرتر شده و بجای تامل و نگاه به دنیای پیرامون خود چشم به صفحه گوشیهای خود دوخته اند. امروز کمتر جایی وجود دارد که اثری از گوشی و موبایل در آن نباشد: افسر زحمت کش پلیس در حالی ترافیک را هدایت میکند که یک دستش به گوشی است و هر از گاهی آن را برانداز میکند. باغبان برای اینکه لحظه ای از گوشی دوست داشتنی اش جدا نشود حتی در وقت چمن زنی؛ گوشی را روی دستگاه چمن زنی جاساز کرده و به صفحه گوشی اش نگاه میکند. کارمند پرمشغله بانک به محض بلند شدن مشتری و قبل از آمدن مشتری بعدی گوشی خود را نگاه میکند. چهار جوان به ظاهر دور هم جمع شده اند تا از غذا لذت ببرند و این یعنی حضور دست کم چهار گوشی در جمع. حتی سفره های غذای ما نیز از وجود گوشیهای هوشمند بی نصیب نمانده اند و گاهی ما آنها را با قاشق و چنگال اشتباه میگیریم. اما این اتفاقی نیست که یک شبه و با اولین ورود گوشیهای هوشمند به بازار رخ داده باشد. بلکه این ما بودیم که رفته رفته ای گوشیهای خود را به هر محفل و مکان و زمانی باز کردیم و کار را به جایی رساندیم که حالا و در سال ۹۵ خورشیدی گوشی تلفن همراه به ارزشمندترین دارایی ما تبدیل شده است. بیشتر مردم نه تنها کل روز را با گوشی خود سپری میکنند بلکه شب هنگام نیز گوشی را کنار خود میخوابانند. فاصله ما از گوشی تلفن همراه به ندرت به چند سانتی متر میرسد.
نویسنده ادامه میدهد؛
در یکی از روزها به ناگاه دو اتفاق برایم افتاد؛ حوادثی که حواس من را بیشتر جمع کرد و من فهمیدم که چه بلایی سر ما و شخص من آمده و دارد می آید. حادثه اول این بود که در حیاط دانشکده در حال قدم زدن بودم در حالیکه همزمان با راه رفتن چشمم به آیفونم بود. بعد تصمیم گرفتم از بین چمنها میانبر بزنم که شد آنچه نباید میشد. من داخل گودالی پر از لجن و کثافات حیوانی افتادم و شلوارم حسابی به گند کشیده شد. تمام طول روز بوی باغچه ای میدادم که تازه کاشته شده باشدْح دس میزنید که چه بوی شامه نوازی میتواند باشد.
در حادثه دوم در اتاق خواب خانه ام مشغول صحبت با تلفن بودم که پس از تمام شدن آن تصمیم گرفتم گوشی را بردارم و به اتاق کارم در منزل و همسرم سری بزنم. هنوز صحبتمان گل نینداخته بود که متوجه شدم جا تر است و بچه نیست. بله گوشی نه در دستانم بود و نه در جیبم. مشکلی نبود. احتمالا در اتاق خواب جا گذاشته بودم. اما نه آنجا هم خبری از گوشی نبود حتی زنگ زدنهای بیشمار همسرم نیز نتوانست به یافتن گوشی کمک کند. در این لحظه متوجه شدم که کف دستهای من شروع به عرق کردن کردند، قلبم تندتر میزد و اعصابم بهم ریخته است. بعد از 15 دقیقه جهنمی تصادفا زیر لحاف و تخت را نگاه کردم و از قضا گوشی از جیبم افتاده و به آنجا سر خورده بود، و به دیلیل آنکه شب قبل آن را بیصدا کرده بودمْ صدایی هم ازآن خارج نشده بود.
متاسفانه تمام اینها علائم اختلالات عصبی و روان نژندی هستند. در تحقیق دیگری که در آزمایشگاه انجام دادیم به مطالعه این موضوع پرداختیم که اضطراب چگونه موجب میشود که ما در موقعیتهای خاص دست به دامان گوشی شویم و این کار چگونه برنامه ریزیهای ما را به هم میریزد. بعضی از اینها “اضطرابهای تعمیم یافته” هستند و ما متوجه شدیم اگر گوشی تلفن شما را بگیریم و دور از دسترس شما نگه داریم و شما از آن دسته افرادی باشید که در بیشتر طول روز از گوشی خود زیاد استفاده میکنند، در کمتر از 10 دقیقه مضطرب و دستپاچه خواهید شد و مادامی که گوشی خود را پس نگیرید اضطراب تان افزایش خواهد یافت.
همچنین نویسنده و همکارانش به مطالعه شکل خاصی از اضطراب که با احساس نیاز مداوم به چک کردن گوشی همراه است پرداختند. در این نوع اضطراب فرد اگر به دفعاتی که دوست دارد نتواند گوشی خود را چک کند، مضطرب خواهد شد. این اتفاق با عنوان fomo یا ترس از دست دادن شناخته میشود اما واقعا ترس نیست. این سندرم، نام اختصاری است که پژوهشگران برای حس و حال ترس و اضطراب ناشی از از قلم انداختن اخبار و مطالب شبکههای اجتماعی و یا مسائلی از این دست درست کردهاند. FOMO مخفف Fear of Missing Out است. این اضطراب به لحاظ فیزولوژیک شبیه “اضطراب تکنولوژیکی” است که طی آن تا زمانی که شما چیزی که دلیل این اضطراب است را بررسی نکنید، آرام و قرار نخواهید گرفت. البته بعد از آرام شدن دوباره شروع به افزایش خواهد که و تا زمان چک کردن دوباره بالا خواهد رفت و این فرایند به طور مداوم تکرار میشود.
البته تنها اضطراب نیست که رفتار ما را شبیه سگ پاولوف میکند. نویسنده در کتاب خود با همراهی آدام گزلی با نام “ذهن پریشان: مغزهای باستانی در دنیای تکنولوژیهای پیشرفته” ، به بررسی دیگر عوامل حواس پرتی و ضعف در تعویض عملکردها میپردازد. مسائلی از قبیل ضعف مهارتهای تصمیم سازی فراشناختی ما که منجر به حواس پرتی میشود و همینطور پدیده ای که ما به آن کسل شدن میگوییم.
کسل شدن و سر رفتن حوصله مورد عجیب و جالبی است چرا سر رفتن حوصله برای مغز ما مهم است. سر رفتن حوصله مغز ما را به “حالت پیش فرض شبکه (Default Mode Network)” می برد که میتواند منجر به بروز افکار منحصر به فرد، خلاقیت و تفکر خارج از چارچوب شود. با این حال به لطف گوشیهای همراه ما حتی به خود مجال نمیدهیم حصوله مان واقعا سر برود. وقتی کار مهمی برای انجام دادن ندارید این آزمایش را انجام دهید: ساعت خود را برای 15 دقیقه بعد کوک کنید سپس کافی است در گوشه ای بنشینید و آسمان را نظاره کنید. به گمانم این ۱۵ دقیقه به اندازه ۱۵ ساعت خواهد گذشت. کسی را سراغ نداریم که مطالعه مناسبی روی سر رفتن حوصله انجام داده باشد اما به اعتقاد من میزان تحمل ما برای سر رفتن حوصله پایین آمده است و به همان نسبت مقبولیت گوشیهای هوشنمد بالا رفته است. در اصل میزان نفوذ گوشیهای هوشمند به بیش از 80 درصد رسیده است، که این یعنی حوصله ما مجال سر رفتن نمی یابد و آستانه کسل شدن کمرنگ تر از گذشته شده است.
اما چه کنیم که واکنشی مناسب در برابر هجمه اطلاعات مجازی باشد:
1. آرام آرام خودتان را عادت دهید تا اتوماتیک وار به آلارمها و اعلانات گوشی خود واکنش نشان ندهید، مخصوصا زمانی که روی چیزی کار میکنید که نیاز به تمرکز بالا دارد. تمام برنامه های غیرضروری در لپ تاپ ی کامپیوتر خود را ببندیدْ دقت کنید بستن به معنای مینیمایز کردن برنامه ها نیست. حالا گوشی خود را برداریدْ آن را سایلنت (بدون حتی ویبره) کنید و سپس برای 15 دقیقه بعد کوک کنید. گوشی را در جایی در دیدتان بگذارید اما رو به پشت. با اینکه هیچ صدایی از گوشی خارج نمیشود اما همین گوشی بی سر و صدا در حکم محرکی خواهد بود که به شما میگوید در کمتر از 15 دقیقه آینده آن را چک خواهید کرد. حالا بعد از ۱۵ دقیقه زنگ هشدار گوشی به صدا در می آید؛ تلفن تان را بردارید و هر چیزی را که میخواهید البته تنها به مدت یک دقیقه چک کنید و سپس این روال را تکرار کنید. زمانی که توانستید با 15 دقیقه کنار بیاید و به آن عادت کردید، مدت آن را بیشتر کنید. 20، 25، و یا 30 دقیقه و حتی بیشتر. بعد از مدتی متوجه خواهید شد که ذهن شما با این فرایند شرطی شده و میزان استفاده از تلفن همراه کاهش و در عین حال بهره ور گشته است.
2. به جای برسی متناوب پیامها به محض شنیدن الارم و زنگ کافی است آنها را بر اساس زمانبندی چک کنید. میتوانید به دوستان و خانواده هم اطلاع دهید که بطور مثال هر ۳۰ دقیقه یک بار و یا هر زمان مناسبی برای خودتان پیامها را چک میکنید تا خدایی نکرده به کسی برنخورد. آنها باید بدانند که شما با هدف بالا بردن تمرکز خود این زمانبندی را اجرا میکنید. بهتر است تمام صداها و یا ویبره هشدار اعم از هشدار ایمیل؛ پیامک؛ ... را خاموش کنیم و در عوض ساعت خود را برای 30 دقیقه بعد کوک کنیم و گوشی خود را آن موقع چک کنیم.
3. هر بار بیشتر از 90 دقیقه با فناوری سر کار نداشته باشید و بعد از 90 دقیقه یک استراحت 10 دقیقهای به خودتان بدهید و یک کار غیر تکنولوژیکی انجام دهید تا مغزتان بازیابی شود. قدم زدن در طبیعت ْ گوش دادن به موسیقی و یا نواختن ساز؛ ورزش؛ و دوش گرفتن پیشنهادات خوبی هستند. هر یک از ما خود میدانیم که چیزی آرام بخش ذهنمان است. به یاد داشته باشیم هر کدام از این فعالیتها بیشتر از 10 دقیقه زمان نخواهد برد.
4.کار کردن شبانه با ابزارهای تکنولوژی خواب را بهم میزند و فرآیندهایی را که در هنگام خوب فعال میشوند نابود میکند. حداقل یک ساعت قبل از خواب، مراقبه کنید و گوشی و هر وسیله الکترونیک دیگری را از دسترس و دید خود خارج کنید تا آرام بگیرید. میتوانید بجای این ابزار یک کتاب یا نشریه بخوانید؛ لیوانی شیر گرم بنوشید؛ یک سیب نوش جان کنید و یا به یک موسیقی آشنا و گوشنواز و البته آرام گوش سپارید.
هیچ کس ما را مجبور نکرده است تا به سرعت به آلارمها و پیامها پاسخ دهیم. صبر و بردباری در برابر وسوسه های اهریمن تکنولوژی را تمرین کنیم تا در نهایت این ما باشیم که تکنولوژی را کنترل میکند نه تکنولوژی ما را.
منبع:
https://www.psychologytoday.com/blog/rewired-the-psychology-technology/201606/are-we-all-becoming-pavlov-s-dogs
سبز باشید