به مناسبت روز بزرگداشت حماسهسرای بیبدیل زبان پارسی
روز 25 اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی نام گرفته است. فردوسی بزرگ که به اعتقاد زبانشناسان و کارشناسان ادبیات فارسی زندهنگاهدارنده زبان پارسی است، در توس (حوالی مشهد امروزی) چشم به جهان گشود. شهرت حکیم ابوالقاسم فردوسی فرسنگها از ایران فراتر رفته و بسیاری از دانشمندان و ایرانشناسان بزرگ به تحقیق و بررسی اشعار او به ویژه اشعار شاهکارش شاهنامه پرداخته و میپردازند.
نقل میشود که فردوسی به دلیل صراحت لهجهاش مورد غضب امیر زمان خود قرار گرفت. امیر وقتی اشعار او درباره رستم را خواند، گفت که در سپاه من صدها مرد مثل رستم وجود دارند. فردوسی در پاسخ امیر گفت که بعید میدانم خداوند فردی را مانند رستم آفریده باشد. به همین دلیل امیر بر او غضب کرد و فردوسی مجبور به ترک توس شد. سالها بعد آن امیر از کار خود پشیمان شد و هدایا و زر زیاد برای دلجویی از فردوسی فرستاد ولی چه دریغ که نوشداروی او پس از مرگ سهراب به دستش رسید.
فردوسی در داستانسرایی در میان شاعران فارسی زبان بینظیر است. او در خلق شخصیت استاد تمام عیاری است و همانطور که در لابلای ابیات شاهنامه میبینیم شخصیتهای شاهنامه به هیچ وجه شخصیتهایی تکوجهی یا به قول معروف سیاه و سفید نیستند بلکه از پیچیدگیهای بینظیری برخوردار هستند که آنها زنده و پویا میکند. شاید بتوان گفت که در ادبیات جهان چهرههای معروفی مانند شاعر انگلیسی ویلیام شکسپیر توانستهاند طیف وسیعی از شخصیتها را خلق کنند که این شخصیتها کاملاً از یکدیگر متمایز هستند و هر کدام امضای خاص خود را دارد.
برخی از داستانهای فردوسی از نمونههای عالی شعر روایی به حساب میآیند. داستان سیاوش، پادشاهی لهراسب، داستان هفتخوان رستم، داستان بیژن و منیژه و داستان خاقان چین از نمونههای پیشرو و متعالی شعر روایی هستند. رویارویی رستم و سهراب به عنوان پدر و پسری که یکدیگر را نمی شناسند یکی از زیباترین و تإثیرگذارترین لحظات تراژیک را در تمام تاریخ ادبیات خلق میکند.
نکته برجسته در اشعار شاهنامه، اهمیت وجود یک قهرمان است. فردوسی در خلق قهرمان استادی چیرهدست است. او به خوبی این نیاز را درک کرده بود که برای آنکه داستانهایش تأثیرگذار باشند باید از وجود یک قهرمان در آنها بهره ببرد. این قهرمانها از دیرباز برای مردم آشنا بودهاند و نقالها آنها را به زیبایی برای مردم نقل کردهاند. توصیفات فردوسی از قهرمانهای شاهنامه به ویژه رستم ستودنی است:
نخستین درودش ز رستم بداد پسانگاه گفتار او کرد یاد
همه دیده پیش پدر بازگفت همان نیز نادیده اندر نهفت
بدو گفت چون رستم پیلتن ندیده بود کس بهر انجمن
دل شیر دارد تن ژنده پیل نهنگان برآرد ز دریای نیل
یا برای مثال صحنهای از نبرد رستم و شغاد را از نظر میگذرانیم:
بخندید و پیش تهمتن نهاد به مرگ برادر همی بود شاد
تهمتن به سختی کمان برگرفت بدان خستگی تیرش اندر گرفت
برادر ز تیرش بترسید سخت بیامد سپر کرد تن را درخت
درختی بدید از برابر چنار بروبر گذشته بسی روزگار
میانش تهی بار و برگش بجای نهان شد پسش مرد ناپاک رای
چو رستم چنان دید بفراخت دست چنان خسته از تیر بگشاد شست
درخت و برادر بهم بر بدوخت به هنگام رفتن دلش برفروخت
شغاد از پس زخم او آه کرد تهمتن برو درد کوتاه کرد
این صحنه آنچنان دراماتیک نقل شده که گویی در حال تماشا کردن یک فیلم هستیم. از این دست صحنهها و قهرمانان در شاهنامه فردوسی زیاد است و لازم است خیلی بیشتر به قهرمانان کهن سرزمین خود توجه کنیم آن هم در دورهای که داستانهای ما از فقدان قهرمان و پهلوان بسیار رنج میبرند.
آنطور که از اشعار فردوسی بزرگ برمیآید او تأکید بسیار زیادی روی دانشاندوزی و کسب علم داشته است. برای مثال:
زدانش چو جان تـــرا مـــايـه نيست به از خامشي هيچ پيرايــه نيست
توانگر شد آنكس كه خرسنـــد گشت از او آز و تيمار در بنـــد گشت
و یا در جای دیگر میگوید:
بـه آمــوختن چون فــروتن شـــوي سخن هــاي دانندگــان بشنوي
مگوي آن سخن، كاندر آن سود نيست كز آن آتشت بهره جز دود نيست
امیدوارم همه ما در هر حوزهای که فعالیت میکنیم دانشاندونزی و کسب علم را در سرلوحه کارهایمان قرار دهیم و آن را با عمل و عشق درآمیزیم تا بتوانیم داستانی نقل کنیم که ارزش شنیدن داشته باشد.
سبز باشید