درسهای مدیریت از یک مدیرعامل باتجربه
آموزههای مدیریتی تنها به کتابها خلاصه نمیشود بلکه مدیران باتجربه خود بهترین منبع آموزشی برای مدیران جوانتری هستند که در سر سودای بزرگ شدن دارند.
جک سوئینی (Jack Sweeney) یکی از این مدیران باتجربه است. او در کارنامه کاری خود سابقه مدیرعاملی هفت شرکت موفق را دارد و به همین دلیل نکات مطرح شده توسط او برای سایر مدیران به ویژه مدیران جوان اهمیت زیادی دارد. متن زیر را که برگرفته از نوشته خود او در سایت entrepreneur.com است، با هم میخوانیم.
1. به اعضای تیم خود اعتماد کنید و از سر راهشان کنار بروید.
زمانی که برای اولین بار مدیرعامل شده بودم، برایم سخت بود که به دیگران اعتماد کنم. به همین دلیل با وجود اینکه کارها را تفویض اختیار میکردم، باز هم عادت داشتم خودم در کارها مستقیماً دخالت کنم.
به تدریج متوجه شدم که زمانی که به نیروهایم اعتماد میکنم و کاری را به آنها واگذار میکنم، با کنترل و نظارت دقیق نتایج بهتری حاصل میشود تا اینکه خودم بخواهم در همه امور حضور داشته باشم و نظر دهم.
2. برای تصمیمگیری از شواهد کمّی استفاده کنید.
زمانی که تازه مدیرعاملی یک سازمان را تجربه میکردم، بیشتر تصمیماتم بر مبنای احساس و سلیقه شخصی خودم بود. شاید یکی از دلایلش این بود که مانند امروز ابزار فناوری بسیاری در اختیار نبود که دادههای مرتبط با هر تصمیم را در اختیار مدیرعامل قرار دهد. خوشبختانه این ابزار و اپلیکیشنها مدیرعاملان را قادر میسازند که به راحتی دادههای موردنظرشان را کسب کنند و تصمیمات خود را بر مبنای اعداد و ارقام بگیرند.
3. تازه وارد شرکتی شدهاید؟ پس آهسته حرکت کنید.
وارد شدن یک مدیرعامل به یک شرکت مانند رانندگی کردن در بزرگراهی است که برای اولین بار در حال عبور از آن هستیم. وقتی برای اولین بار رانندگی در یک بزرگراه را تجربه میکنیم، لازم است دقت بسیار زیادی به خرج دهیم زیرا با جزئیات مسیر آشنا نیستیم. به همین دلیل برای مثال اگر میخواهیم وارد لاین سرعت شویم خیلی با احتیاط این کار را انجام میدهیم. برای یک مدیرعامل تازهوارد در یک سازمان نیز اوضاع به همین شکل است. اگر قرار است تغییراتی ایجاد کنیم بهتر است این کار را آهسته و حسابشده انجام دهیم. بهتر است از مشاوره افرادی که در آن سازمان سابقه قابل توجهی دارند استفاده کنیم تا به تدریج به امور مسلط شویم.
4. زمانی که اوضاع پیچیده میشود، به اصول پایهای بازگردید.
فناوری منافع زیادی برای یک مدیر دارد اما زمانی که سبک مدیریتی یک فرد با فناوری گره میخورد، پیچیدگیهای بیموردی به وجود میآیند. در این شرایط بهتر است اصول بنیادین مدیریت را از یاد نبریم. خیلی از اتفاقات به ظاهر پیچیده در حقیقت همان اتفاقات سادهای هستند که شما به عنوان یک مدیرعامل بارها آنها را تجربه کردهاید. اصول مدیریت ثابت هستند و فقط باید پیچیدگیهای غیرضروری را شناسایی و برطرف کنیم.
5. افرادی را استخدام کنید که از دیدنشان خوشحال شوید.
یک سازمان بدون افرادش فقط یک ساختمان بی روح است. در استخدام نیروها باید این نکته را مدنظر قرار دهیم که در کنار تخصص، دانش و تجربه، افرادی را جذب سازمانمان کنیم که اگر در راهروی سازمان آنها را دیدیم حس مثبتی پیدا کنیم. مطمئن باشید این حس دو طرفه است و نیرو نیز از کار کردن با شما لذت میبرد.
سبز باشید