چرا خانوادهتان شغل شما را دوست ندارد؟
مدیران موفقی را درون و خارج از کشورمان سراغ داریم که علیرغم کسب دستاوردهای بسیار در زندگی کاری خود، در زندگی شخصیشان اصلاً نتوانستهاند موفقیتهای کاریشان را تکرار کنند.
برخی از کارآفرینان، مدیران و مالکان سازمانها گاه آنقدر به کار خود علاقهمند میشوند که اعضای خانواده آنها مجبور هستند برای جلب توجه پدر یا مادر خانواده، یک رقیب جدی به نام کار را پشت سر بگذارند. اگر همسر یا فرزندان ما وارد چنین رقابتی با کارمان شوند، هیچ برندهای در میان نخواهد بود. در چنین شرایطی بهرهوری فرد در محل کارش پایین میآید و مهمتر از آن زندگی شخصیاش با تهدید جدی مواجه میشود.
در این یادداشت به بررسی این مطلب میپردازیم که چرا خانواده یک مدیر یا کارآفرین ممکن است دل خوشی از او نداشته باشد.
گذشت زمان را جدی نمیگیریم
مواردی پیش میآید که به همسر و فرزندان خود قول میدهیم در ساعت مشخصی منزل باشیم یا در ساعت معینی برای تفریح بیرون برویم اما توجه نمیکنیم با توجه به حجم کاری بالایمان غیرممکن است در آن ساعت مشخص بتوانیم به قول خود عمل کنیم. این اتفاق چند بار که تکرار شود به یک روند تبدیل میشود و این روند به مرور زمان خانواده مدیر را آزار میدهد. بنابراین باید به خود آموزش دهیم که در قول دادن دقت کنیم و در عمل کردن به قولمان تمام تلاش خود را به خرج دهیم.
عدم وجود مرزبندی بین کار و خانه
اگر بین خانه و محل کار مرزبندی وجود نداشته باشد غیرممکن است که بتوان جلوی ناراحتی اعضای خانواده را گرفت. عدم وجود این مرزبندی باعث میشود که حضور شما برای هیچکس قابل لمس نباشد زیرا زمانی که در محل کار خود هستید به خانوادهتان فکر میکنید و زمانی که در خانه هستید در حال فکر کردن به کار و موضوعات مرتبط با آن هستید. بنابراین در هر دو حوزه تأثیرگذاری خود را از دست میدهید. بنابراین لازم است مرزبندی دقیقی را بین کار و خانواده خود رعایت کنیم.
پاداش ندادن به خود و خانواده
اگر رویکردمان به زندگی به این شکل باشد که همیشه در حال کار کردن باشیم و به خود و خانوادهمان هیچ پاداشی ندهیم، بدون شک موجبات تنفر همسر و فرزندانمان از کاروکسب خود را فراهم میآوریم. بنابراین رویکرد بهتر این است که در ارتباطات خود بهتر عمل کنیم. هدفی را تعیین کنیم و با رسیدن به آن هدف به خود و اعضای خانوادهمان پاداش بدهیم.
عدم وجود اولویتبندیها
بالاتر قرار دادن کار نسبت به زندگی به لحاظ درجه اهمیت نتیجهای ندارد جز تنهایی. اما این اتفاقی است که به صورت ناخودآگاه برای برخی مدیران و با درصد بیشتر برای کارآفرینان رخ میدهد. به تدریج تمام تمرکز یک کارآفرین معطوف کارش میشود و خانواده به طور کلی کنار میرود تا جایی که زمانی میرسد که میبیند آنها نسبت به کارش نگرشی کاملاً منفی پیدا کردهاند.
عدم وجود یا به اشتراک گذاشتن چشمانداز
مشغول شدن به کارهای جاری و روزمره گاه باعث میشود که ما برای آینده چشماندازی نداشته باشیم. در برخی از مواقع نیز ما خودمان چشماندازی برای آینده داریم و به اشتباه تصور میکنیم خانوادهمان نیز این چشمانداز را درک میکنند و به همین دلیل نیازی به صحبت کردن درباره آن نمیبینیم. همانطور که گفته شد این تصور اشتباه است. از اینرو باید برای آینده چشماندازی داشته باشیم که اعضای خانوادهمان نیز در آن حضور و مشارکت فعال داشته باشند و با این روش حس بیتوجهی به آنها را از بین ببریم.
سبز باشید