سندرم ایمپاستر: آیا شما هم به آن مبتلا هستید؟
«من نویسنده نیستم. در حال فریب زدن خودم و مردم هستم.» - جان استاینبک، نویسنده شهیر
اولین بار در مقالهای پژوهشی در سال 1978 اصطلاحی باعنوان سندرم ایمپاستر توسط روانشناسان معرفی شد. روان شناسان دانشگاه جورجیانی نیز حدود چهار سال پیش از این سندرم را تشخیص داده بودند و به این نتیجه رسیدند که حدود ۴۰ درصد افراد کل جامعه مبتلا به این سندرم هستند. تحقیق دیگر شیوع این سندرم را تا ۷۰ درصد به خصوص در کسانی که به تازگی شغلی پیدا کرده اند یا در زمینه ای موفق شده اند، گزارش شده است.
اما این پدیده نخستین بار در زنان با موفقیت بالا مشاهده شد و محققین این سندرم را بعنوان مسئله موثر بر زنانی تعریف کردند که الگوی تفکر خاصی داشته و علیرغم جایگاه تحصیلاتی و حرفه ای برجسته خود، مصر هستند که هیچ استعدادی ندارند و هر کسی را که غیر از این می اندیشد، نادان می دانند. مبتلایان حس می کنند که لیاقت موفقیت خود را ندارند، اینکه موفقیت های آنها نتیجه شانس است یا اینکه در موقعیت خوب و در زمان خوب بوده اند. آنها به جای اینکه به استعداد خود بیاندیشند، فکر می کنند که همچون فرد متقلبی هستند که در نهایت عدم صلاحیت انها بالاخره مشخص خواهد شد. به عبارت دیگر این سندرم را میتوان به عنوان مجموعهای از احساسات عدم کفایت تعریف کرد که از این باور نشات میگیرد که فرد ناشایست بوده و قابلیت انجام کار را ندارد.
اما محققین به تدریج پی بردند که این سندرم دامنه وسیعتری داشته وگریبانگیر خیل عظیمی از جامعه است. این سندرم اما بیشتر مختص افراد موفق، توانمند و تیزهوش است. افرادی که علیرغم شایستگیهای خود هیچ احساس مثبت درونی به توانمندیها و قابلیتهای خود ندارند بلکه معتقدند دیگران را به گونهای فریب دادهاند.
هرچند اشخاصی که این سندرم را تجربه میکنند، از تمامی اقشار جامعه و بویژه فعالین توانمند اقتصادی هستند اما این سندرم در برخی گروهها بیشتر دیده میشود. افرادی که موفقیتشان سریع حاصل شده است، اولین افراد موفق و زبده شغلی در سابقه یک خانواده یا یک نسل،افرادی که والدینی بسیار موفق دارند، افرادی که در زمینه کاری خود تک و ممتاز هستند، افرادی که به مشاغلی مشغول هستند که برای جنس آنها غیرمعمول است، افرادی که تنها کار میکنند، افرادی که در زمینههای خلاق و ابتکاری فعالیت دارند، و دانشآموزان و دانشجویان بویژه خانمهای دانشجو بیش از سایرین در معرض ابتلا به سندرم ایمپاستر هستند. مبتلایان به سندرم ایمپاستر دارای برخی ویژگیهای روانشناختی هستند:
نباید این سندرم را با تواضع و فروتنی حرفهای اشتباه گرفت. متخصصان برای مقابله با ایمپاستر روشهای متعددی را پیشنهاد میدهند. اول آنکه باید این بیماری خودویرانگر را شناخت، در مرحله بعد باید نقش خود در دستیابی به موفقیتهایمان را بپذیریم و موفقیت خود را به این و آن نسبت ندهیم، روی خود تمرکز نکنیم و تلاش کنیم برای دیگران نیز تولید ارزش کنیم، حساب نقزنها از منتقدین را جدا کنیم و بعلاوه تعاریف و تمجیدهای دیگران را بپذیریم، خود را با افراد دیگر مقایسه نکنیم، خود واقعیمان را بدون سانسور ابراز کنیم، نسبت به موفقیتهایمان واقعبین باشیم، با دیگران در ارتباط مستمر و سازنده باشیم، سنگ صبوری داشته باشیم که بتوانیم حرفهای خصوصی خود را تنها به او بزنیم، و بالاخره آنچه میتوانیم انجام دهیم به زبان بیاوریم.
اما برای شناسایی سندرم ایمپاستر آزمونی ساخته شده و در بسیاری از کشورهای دنیا به اجرا در آمده است که در ادامه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
آیا به ایمپاستر مبتلا هستید؟ آزمون زیر را بخوانید
منبع: paulineroseclance.com/pdf/IPscoringtest.pdf
برای هر سوال، نمرهای که به بهترین شکل حالات درونیتان را به نمایش میگذارد انتخاب کنید. بهتر است اولین پاسخی که به ذهنتان میرسد را انتخاب کنید.
1-من اغلب در یک آزمون یا یک کار موفق بودهام، گرچه پیش از پرداختن به آن مـدام از اینکه نتوانم آن را درست انجام دهم بیم داشتم.
2-میتوانم این را ابراز کنم که از آنچه در واقع هستم، شایستهترم.
3-من حتیالمقدور از ارزیابی شدن اجتناب میکنم و از اینکه مـورد ارزیـابی دیگران قرار گیرم،بیم دارم.
4-زمانی که دیگران من را به خاطر حسن انجام کاری تحسین میکنند، از این هراس دارم که مبادا نتوانم انتظارات آنها را در آینده، همچنان برآورده سازم.
5-گاهی احـساس میکنم که مقام یا موفقیت کنونی خود را مدیون بودن در مکان مناسب، و در زمان مناسب و شناختن آدمهای مناسب هستم.
6-میترسم که افرادی کـه بـرایم بـا اهمیت هستند،دریابند که من آنچنان که آنها فکر میکنند، انسان قابلی نیستم.
7-من دوست دارم وقایعی را که در آن نهایت سعی خود را نـکردهام بـیشتر بـه خاطر بسپارم،تا مواقعی که نهایت تلاشم را کردهام.
8-مـن به ندرت پروژه یا کاری را انجام میدهم که مطلوب و مدنظرم باشد
9-گاهی اوقات حس میکنم یا بـه ایـن بـاور میرسم که موفقیتم در زندگی یا شغل در نتیجه وقوع خطا یـا اشتباهی بوده است.
10-پذیرفتن تحسینها و تمجیدهای دیگران در مورد هوش یا موفقیتهایم برایم دشوار است.
11-گاهی احساس میکنم که موفقیتهایم به واسطه شانس بوده است.
12-گاهی اوقـات از مـوفقیتهایم کنونیام ناامید میشوم و فکر میکنم که باید موفقیتهای بیشتری بدست آورم.
13-گاهی میترسم که دیـگران متوجه شوند کـه من چه حد کمبود دانش و توانایی دارم.
14-هرچند در هرجا تلاش بخرج دادهام موفق بودهام، اما اغلب بیم آن را دارم که ممکن اسـت در تـکالیف و تـعهدات جدیدی که میپذیرم شکست بخورم.
15-زمـانی کـه در کـاری موفق شدهام و به دلیل آن مورد قدردانی قرار گرفتهام همواره تردید دارم که آیا مـیتوانم آن مـوفقیتها را تکرار کنم یا نه.
16-اگر بخاطر موفقیت در انجام کاری،مـورد تـحسین و قـدردانی قرار بگیرم،اهمیت آنچه را که انجام دادهام،کم میشمارم.
17-من اغلب،تواناییهای خـود را بـا دور و بریهای خودم مقایسه و فکر میکنم که آنها نسبت به من باهوشتر هستند.
18-من اغـلب در خصوص عدم موفقیت در یک پروژه و یا آزمون نگرانم، علیرغم آنکه دیگران اعتماد قابل توجهی نسبت بـه تـوانایی من برای انجام موفقیتآمیز آن داشتهاند.
19-اگر بنا باشد ترفیع پیدا کنم و یـا بـه نحوی مورد قدردانی و تشویق قرار بگیرم،در مورد گفتن آن به دیگران تردید دارم،تا وقتی که برایم مسجل شود.
20-احساس ناخوشایند و نومیدکنندهای پیدا میکنم اگر در موقعیتهایی که شامل کسب موفقیتی هـستند،در مـیان دیگران،بهترین و یا حداقل بسیار منحصر به فرد و خاص نباشم.
پس از انجام آزمون، نمرات را با هم جمع بزنید. اگر نمره کلی،۴۰ یا کـمتر شـد،فرد، ویژگیهای ایـمپاستر اندکی دارد؛ اگر نمره بـین ۴۱ و ۶۰ بـود،این فرد تجارب مـتعادلی از این سندرم را دارد؛نـمره بین ۶۱ تا ۸۰ بود،بدان معناست که او اغلب دارای احساسات ایمپاستر است؛و بالاخره نمره ۸۰ به بالا معنی داشتن احساس قوی از این سندرم است که نیاز به درمان فوری دارد.
سبز باشید