وبسایت شخصی پرویز درگی معلم بازاریابی

اقتصاد تجربه: پول خود را صرف کسب تجربه‌های جدید کنید 27 تیر
admin لایک 0 دیدگاه

اقتصاد تجربه: پول خود را صرف کسب تجربه‌های جدید کنید

سالها پیش درخصوص اقتصاد تجربه مطالبی را از طریق همین سایت با همراهان عزیز به اشتراک گذاشتم. در عصر مدرن به ویژه پس از جنگ جهانی دوم تنها انتظار مصرف ‏کنندگان از محصولات، برآورده کردن نیازهایشان نیست بلکه تجربیات بیشتر از محصولات افراد را خوشحال می‌کنند. اهمیت یافتن تجربه باعث به وجود آمدن شاخه‏ای جدید در اقتصاد به نام اقتصاد تجربه شد. عبارت اقتصاد تجربه برای اولین بار در سال ۱۹۹۸ در مقاله‌ای با همین عنوان که توسط جوزف پاین و جیمز گیل‏مور نوشته شده بود، مورد استفاده قرار گرفت. این دو نویسنده اقتصاد را به ۴ دوره تقسیم کردند که آخرین دوره‏ ی آن اقتصاد تجربه است. دوره‌ی اول اقتصاد کشاورزی، سپس اقتصاد صنعتی و پس از آن اقتصاد خدمات وارد جوامع بشری شدند و به عقیده‌ی پاین و گیل‏مور اکنون دوره‌ی اقتصاد تجربه فرا رسیده است.البته پیش از پاین و گیل‌مور ،آلوین تافلر در کتابی با عنوان «شوک آینده» پیش‌بینی صنعتی به نام صنعت تجربی را کرده بود زیرا به عقیده‏ ی او «مردم در آینده تمایل دارند درصد زیادی از حقوق خود را به تجربه‌های جالب اختصاص دهند.» در سال 1992 هم جامعه ‏شناسی آلمانی به نام جرالد شولزه کتابی با نام «جامعه‏ ی تجربی» به رشته ‏‏ی تحریر درآورد. اما شاید بیشترین کمک به اقتصاد تجربه را یک محقق بازاریابی به نام اشمیت انجام داده باشد. اشمیت که ایده‏ های بازاریابی حسی او کمک شایانی به تعریف تجربه کرده‏ اند، معتقد است که تجربه از 5 بخش تشکیل شده است:

در اقتصاد تجربه حافظه به خودی خود تبدیل به محصول می‌شود و آن محصول، تجربه است. پاین وگیل‌مور بر این باورند که کاروکسبها باید رویدادهایی به یادماندنی را برای مشتریان‌شان سازمان‌دهی ‌کنند. کاروکسبهایی که به خوبی از این تجربه استفاده کنند می‌توانند ارزش افزوده‌ای را به فرایندهای خود بیفزایند. هر چند مفهوم اقتصاد تجربه در حوزه‌ی کاروکسب زاده شد اما کاربرد آن بسیار گسترده شد و وارد حوزه‌هایی مانند گردشگری، معماری، پرستاری و برنامه‌ریزی شهری نیز شد.

اقتصاد تجربه میتواند در زندگی شخصی ما نیز اثرگذار باشد. پولی که به سختی و با تلاش روزانه حاصل میشود، باید به درستی خرج شود.  پس سرمایه اندک خود را صرف چیزی بکنیم که به گفته علم ما را خوشحال خواهد کرد.

تناقض مالکیت

دکتر توماس گیلوویچ  استاد روانشناسی دانشگاه کورنل پس از بیست سال تحقیق ، به نتیجه‌ای قابل توجه و برجسته دست یافت: پول خود را صرف تهیه مادیات زندگی نکنیم! مشکلی که مادیات دارند در این است که خوشحالی حاصل از بدست آوردن آنها به سرعت رنگ میبازد. سه دلیل برای  این مهم متصور است:

•داشته‌های جدید برای ما عادت میشوند. چیزی که یک روز، جدید و هیجان انگیز بود به سرعت عادی می‌شود.

•درجه انتظارات ما بالا و بالا میرود. هرگونه خرید جدید انتظارات جدید ایجاد می‌کند. به محض اینکه چیز جدیدی خریدیم، به دنبال چیزی بهتر از آن خواهیم رفت.

•مرغ همسایه غاز میشود. مالکیت بر چیزی به طور طبیعی احساس مقایسه را درون ما تقویت میکند. بطور مثال زمانی که یک ماشین جدید می‌خریم، تا زمانی از داشتن آن هیجان زده هستیم که شخص دیگری ماشین بهتری نداشته باشد- و همیشه کسی وجود دارد که ماشین او از مال ما بهتر باشد!

 

گیلوویچ می‌گوید: « تکراری شدن یکی از دشمنان شادکامی است. ما چیزهای جدید می‌خریم تا ما را خوشحال کنند و موفق هم می‌شویم. اما تنها برای مدتی. داشته‌های جدید در ابتدا برایمان جذاب هستند، اما بعد از مدتی برایمان تکراری می‌شوند و از جذابیتشان کاسته میشود.»

ما در خیال خود فکر میکنیم تا زمانی که مالکیت چیزی را داریم حالمان نیز خوب خواهد بود، و این همان پارادوکس مالکیت است. هرچند که قابل درک است که سرمایه‌گذاری در چیزی که همیشه می‌توانیم ببینیم، بشنویم و لمس کنیم، ارزشمند باشد، اما به واقع چندان هم اینگونه نیست.

قدرت تجربه‌

یافته‌های گیلوویچ و دیگر محققان نشان میدهد که تجربه‌های جدید – هر چند ممکن است زود گذر باشند – اما در عین حال خوشحالی ماندگارتری به همراه دارند. چرا که تجربه ها به بخشی از هویت ما تبدیل می‌شوند. هویت ما به دارایی‌هایمان وابسته نیست، بلکه ما تلفیقی هستیم از چیزهایی که دیده ایم، کارهایی که کرده‌ایم و جاهایی که رفته‌ایم و بطور کل آن چیزی که تجربه کرده ایم.  

گیلوویچ می‌گوید:”قسمت بزرگی از هویت و شخصیت ما متشکل از تجربه‌های ما و نه دارایی هایمان است. ما مجموعه‌ای از تجربه‌هایمان هستیم.”

مقایسه میان تجربه‌ها جایگاهی ندارد. ما آنگونه که دارایی‌های خود را مقایسه میکنیم، تجاربمان را مقایسه نمیکنیم. در مطالعه‌ای که در دانشگاه هاروارد انجام شد، از مردم پرسیده ‌شد که آیا ترجیح می‌دهند حقوق بالایی داشته باشند که از حقوق همکارانشان پایین تر باشد یا اینکه حقوق پایینی داشته باشند که از حقوق همکارانشان بالاتر باشد. خیلی از پاسخ‌دهندگان درخصوص جواب خود مطمئن نبودند. اما وقتی همین سوال در مورد مدت زمان مرخصی پرسیده شد، اکثر آنها مرخصی طولانی‌تر را انتخاب کردند. هر چند که از مرخصی همکاران‌شان کمتر بود. سختی ارزیابی کمی و کیفی تجربه‌ها است که آنها را لذت بخش‌تر می‌کند.

پیش بینی اهمیت دارد.گیلوویچ روی پیش بینی هم مطالعه کرد و به این نتیجه رسید که پیش بینی یک تجربه نیز، هیجان انگیز و لذت بخش است. حال آنکه پیش بینی به دست آوردن مالکیت یک شی ممکن است موجب بی‌قراری و بی صبری شود. اما تجربه‌ها از همان اولین لحظات برنامه ریزی لذت بخش هستند و همه چیز به خاطراتی ماندگار تبدیل میشود.

تجربه‌ها همچون برق و باد زودگذر هستند(که البته اتفاق بدی نیست). آیا تا به حال چیزی خریده‌اید که به خوبی آن چه که فکر می‌کرده اید نبوده است؟ به محض آن که می‌خریدش و هر لحظه که آن را می‌بینید احساس نومیدی و دلشکستگی میکنید. حتی اگر خرید شما مطابق انتظارتان باشد، پشیمانی بعد از خرید می‌تواند اینگونه ظهور کند: “خوب است اما شاید ارزش پولی که پرداخت کرده‌ام را نداشته باشد.” اما این مساله در مورد تجربه‌ها اینگوصدق نمیکند. این حقیقت آشکار که تجربه‌ها برای مدت کوتاهی وجود دارند بخشی از همان چیزی است که آنها را برایمان با ارزش می‌کند و ارزش آنها با گذشت زمان بیشتر می‌شود.

سخن پایانی: تنها پرفسور گیلوویچ و همکاران او نیستند که باور دارند تجربه‌ها ما را خوشحال‌تر می‌کنند. دکتر الیزابت دان در دانشگاه بریتیش کلمبیا نیز درخصوص همین موضوع تحقیق کرده است. او از خوشحالی موقت ناشی از خریدهای جدید با اصطلاح «آبگیرهای کوچک خوشحالی» یاد می‌کند. به بیان دیگر منظور او این شکل از خوشحالی مثل آبی کم سطح است که به سرعت تبخیر می‌شود و ما را با تمنای خوشحالی بیشتر تنها می‌گذارد. شاید اشیاء دوام بیشتری از تجربه‌ها داشته باشند، اما خاطراتی که مدت زیادی در ذهن می‌مانند، مهم‌تر هستند. بنابراین بعنوان یک فعال در صنعت، به خلق تجربه‌های جدید بیش از ارائه محصول اهمیت دهید و تلاش کنید تا خاطراتی متمایز در ذهن مصرف‌کننده خلق کنید. سر جرارد مک الیستر، مدیر اسبق شرکت فورد موتور در بریتانیا میگوید: «در اواخر دهه 1980 کیفیت وجه تمایز بود. در دهه 1990 برند وجه تمایز بود. برای دهه 2000، تجربه مشتری متمایزگر خواهد بود.» در اقتصاد تجربه، ارائه یک پیشنهاد و تجربه قابل اتکا و خاص به مشتریان است که حایز اهمیت است، به‌گونه‌ای‌که مشتریان ارتباطی احساسی، دائمی و البته سودآور را با شرکت آغاز كنند. زمانی که مشتری به‌صورت حضوری به سازمان ما مراجعه می‌کند، در ذهن خود قضاوتی را از شرکت شکل می‌دهد که یا منجر به بازگشت وی به شرکت برای خرید بیشتر و توصیه و معرفی شرکت به سایرین خواهد شد یا برعکس باعث احساس عدم رضایت و دلسردی وی می‌شود. لذا باید بدانیم  که مشتریان امروزه انتظاری فراتر از دریافت محصول و خدمت باکیفیت را از شرکت دارند. آنها در هر ارتباط، یک تجربه منحصربه‌فرد و خاص را تقاضا می‌کنند.

 

منبع: برگرفته از منبع زیر

http://www.entrepreneur.com/article/271463

 

سبز باشید

 

درباره وبلاگ
من نوشتن را دوست دارم هر روز می نویسم .با بنیان گذاری TMBA و زیر مجموعه های آن شامل : آموزشگاه بازارسازان،شرکت نوربیز، کانون تبلیغاتی ضمیر بازار، مجله بازار یاب بازارساز، مجله TMBA، انتشارت بازاریابی، فروشگاه کتاب، دپارتمان مشاوره، دپارتمان تحقیقات بازاریابی و... سعی کرده ام با همراهی همکارن صمیمی در نهایت توان در خدمتگزاری به جامعه کار و کسب ایران بکوشم.