سه عادت مخرب موفقیت
همه ما تعریف خود را از موفقیت داریم و حداقل یک نفر را میشناسیم که نمونه عملی تعریف ما از موفقیت باشد.
شاید از نظر شما مدیرعامل فعلی شرکتی که در حال حاضر در آن کار میکنید فرد موفقی است؛ یا شاید برادرتان را که به تازگی توانسته در مقطع دکتری پذیرفته شود فرد موفقی میدانید. شاید هم فرد موفق از نظر شما یکی از دوستانتان است که کمتر کار میکند و بیشتر از زندگیاش لذت میبرد. در هر صورت ممکن است از خود بپرسید: "این افراد چکار کردهاند که توانستهاند به اینجا برسند و چرا من نتوانستهام به اندازه آنها موفق باشم؟"
هیچ دلیلی وجود ندارد که شما نتوانید مانند انسانی که او را موفق میدانید، باشید. تنها موانعی که ممکن است سر راه شما باشند عادتهای بدی هستند که راه رسیدن به موفقیت موردنظرتان را مسدود میکنند. در اینجا به سه مورد از رایجترین عادات نادرست کاری و راه غلبه بر آنها اشاره شده است:
1. اعتقاد راسخ به "من نمیتوانم"
ناپلئون هیل میگوید: "ذهن به هر چیزی اعتقاد داشته باشد به آن خواهد رسید." متفکران و صاحبنظران دیگر نیز به شیوههای مختلف بر این نکته مهم صحه گذاشتهاند. افراد موفق به هیچ وجه اجازه نمیدهند این ذهنیت در آنها رسوخ کند. آنها همواره به دنبال راهحل هستند و اگر راهی پیدا نکنند راهی خواهند ساخت.
راهکار
خود را به صورت انسان موفقی که در ذهن دارید تصور کنید. برای خود چشمانداز داشته باشید و با اعتقاد راسخ به سمت تحقق آن چشمانداز گام بردارید. فراموش نکنیم که چشمانداز داشتن به تنهایی کافی نیست و باید برای رسیدن به آن برنامهریزی کنیم؛ برنامهای هدفمند که مرحله به مرحله ما را به سمت مقصد نهاییمان هدایت میکند.
2. رعایت نکردن نظم و انضباط شخصی
اگر به موفقترین افراد پیرامونمان نگاه کنیم میبینیم که تمام آنها دغدغههای بزرگ و باارزشی دارند. این افراد اجازه نمیدهند کارهای کوچک جلوی اهداف بزرگشان را بگیرند. برای مثال آیا تاکنون مدیر موفقی را دیدهاید که وقتی گوشی تلفنش زنگ میخورد تمام کارهای مهمش را فراموش کند و ساعتها مشغول صحبت کردن با تلفن شود؟ یا آیا تا بحال مدیرعامل موفقی را دیدهاید که چند ساعت مشغول چرخیدن در سایتهای مختلف و لطیفه خواندن باشد؟ این افراد در رفتار خود دارای نظم و انضباط هستند و بدون آنکه هیچگونه نیروی کنترلی بر آنها نظارت داشته باشد آموختهاند که خودشان چگونه به مدیریت بر خود بپردازند.
راهکار:
اولین قدم در نظم دادن به زندگی و کارمان تعیین اهداف است. فهرستی از آنچه میخواهید در هفته، ماه، و سال آینده به آن دست یابید تهیه کنید و مراحل لازم برای رسیدن به آنها را تعریف کنید. سپس خود را مقید کنید که 80 درصد از زمان مفید خود را به اولویتهایی که تعیین کردهاید اختصاص دهید. و به خاطر داشته باشیم که اهداف بزرگ خود را قربانی دل مشغولیهای کوچک نکنیم.
3. نداشتن مدلی برای موفقیت
خیلی از ما تلاش لازم برای رسیدن به موفقیت را به خرج میدهیم اما از آنجا که مدلی برای این کار نداریم نتیجه موردنظر را از تلاشهایمان کسب نمیکنیم.
راهکار:
برای رسیدن به موفقیت نیازمند یک مدل ساختاریافته هستیم. درست مانند تیم فروش که همه چیز را با عدد و رقم مشخص میکند و مدیر یا سرپرست میداند هر کدام از فروشندگانش در روز چند ویزیت انجام داده، چند ویزیت منجر به فروش شده، چقدر از مطالبات وصول شده و ..، ما نیز باید با عدد و رقم به موفقیت نگاه کنیم. به عبارت دیگر باید مدلی را برای خود تعریف کنیم و سپس بر اساس شاخصهایی که تعیین کردهایم میزان موفقیت خود را بسنجیم.
سبز باشید