سؤالات مهم برای مدیران قرن بیست و یکم
برای یک مدیر موفق ویژگیهایی را میتوان برشمرد: صلاحیت بالا، حرفهایگری، آیندهنگری، قابل اعتماد بودن، دارای اعتماد به نفس، قدرت در ارتباطات و البته شجاعت.
اما میران بزرگ سه ویژگی دیگر نیز دارند که آنها را از سایرین متمایز میسازد. این ویژگیها در موفقیت مدیران در قرن حاضر بسیار مهم هستند چون در این مقطع زمانی توجه به روح انسانی بیش از گذشته اهمیت یافته است:
1. در فضای کاروکسب قرن بیست و یکم، مهمترین تعهد مدیر یک سازمان به نیروهایش است زیرا تنها در صورت وجود تیمی با عملکرد و مشارکت بالا است که اهداف نهایی یک سازمان محقق میشود. اگر مدیری از این ویژگی برخودار باشد احتمال رسیدن او به اهداف شخصی و حرفهاش افزایش خواهد یافت.
2. یکی دیگر از ویژگیهای مدیران بزرگ و دوستداشتنی که کمتر مورد توجه قرار میگیرد این است که آنها به افرادشان آموزش میدهند که چگونه به مدیران بزرگی تبدیل شوند. به عبارتی این دسته از مدیران در نشر دانش و تجربه خود خساست به خرج نمیدهند و نگران نیستند که اگر داشتههای خود را به فرد دیگری آموزش دهند او جای آنها را خواهد گرفت.
3. ویژگی سوم مدیرانی که از نظر من برجسته هستند و با سایر مدیران تفاوات دارند مانند یک سکه دو رو دارد: یک روی آن سؤال پرسیدن و روی دیگرش گوش دادن است.
ویژگی سوم آنقدر مهم است که در ادامه دو سؤال مرتبط با آن را ارائه خواهم داد. همانطور که بیان شد پرسیدن این سؤالات تنها یک روی سکه است و روی دیگر آن گوش دادن است. به عبارت دیگر سؤال پرسیدن پایان کار یک مدیر نیست بلکه آغاز فرایندی دیگر به نام گوش دادن است. مدیران بزرگ با گوش دادن پویا و متعهدانه به کارکنان خود به آنها این پیام را میدهند که تمام موضوعات مرتبط با نیروهایشان برایشان مهم است و حاضرند برای آن وقت خود را که دارایی بسیار باارزشی برای یک مدیر به حساب میآید صرف کنند.
اوضاعت چطور است؟
این سؤال بسیار مهم است چون مدیر این برداشت را در نیروی خود ایجاد میکند که علیرغم تمام گرفتاریهایم با کمال میل آمادهام که برای تو وقت بگذارم و به حرفهایت گوش دهم. اما مهمتر از آن این است که در زمان مناسبی پرسیده شود. به نظر شما بهترین و مناسبترین زمان برای اینکه یک مدیر این سؤال را از نیرویش بپرسد چه زمانی است؟
نکته کلیدی در پرسیدن این سؤال این است که مدیر باید در همان لحظه پرسیدن در کنار فرد حضور داشته باشد. حضور در لحظه مدیر باعث میشود که پاسخی که میشنود پاسخی صادقانه و بدون پیش فرض و برنامهریزی قبلی باشد. به عبارت سادهتر، تمام مداخلات محیطی با این روش از بین میروند و روی پاسخ فرد تأثیر نمیگذارد.
من چه کمکی میتوانم بکنم؟
این سؤال محیط ایمن و آرامی را ایجاد میکند. در حقیقت این سؤال در ادامه سؤال قبلی میآید. در ابتدا مدیر به کشف مسئله میپردازد اما کشف مسئله به تنهایی کافی نیست و با پرسیدن این سؤال به نیروی خود میگوید که مشتاق است با هم راهحلی را بیابند.
مدیرانی که خیلی با پرسیدن این سؤال میانه خوبی ندارند گمان میکنند که به محض پرسیدن این سؤال از کارکنانشان، آنها از مدیر درخواست کمک مالی میکنند. ابتدا اینکه اگر مدیر این اختیار را از جانب سازمان یافته باشد که در صورت نیاز به نیرویش کمک مالی کند چه اشکالی دارد که این کار را انجام دهد. دوم اینکه در بیشتر موارد نیرو درخواست مادی ندارد و همین که مدیرش برای او ارزش قائل شده و به حرفهایش گوش داده است برایش قابل تقدیر است.
سبز باشید