نبوغ بازاریابی در جنگ ستارگان
پخش جدیدترین قسمت از مجموعه جنگ ستارگان با عنوان "نیرو برمیخیزد"، باعث شده که توجهات دوباره به این فیلم حماسی در ژانر اپرای فضایی جلب شود. جنگ ستارگان یکی از موفقترین مجموعه فیلمها در تاریخ سینما است که اولین قسمت آن در سال 1977 اکران شد.
این مجموعه پرفروشترین اثر سینمایی دنبالهدار هالیوود به حساب میآید. تا سال 2012 جورج لوکاس مالک این مجموعه بود که در این سال کمپانی والت دیزنی با خرید استودیو فیلم لوکاس فرانشیز این مجموعه را نیز در اختیار گرفت.
نبوغ بازاریابی که در ساخت و پخش این مجموعه مورد به کار گرفته میشود، منحصربهفرد است. این نبوغ چه آموزههایی میتواند برای فعالان بازار و صاحبان و مدیران کسبوکار داشته باشد؟ در ادامه به ذکر نکاتی پیرامون این موضوع پرداخته شده است.
پیشبینی تحلیلگران مبنی بر آن است که این فیلم تا پایان اکرانش رکورد پرفروشترین فیلم تاریخ سینما را جابجا میکند. یکی از کارشناسان حوزه بازاریابی فیلم میگوید: «نکته جالب درباره برند جنگ ستارگان این است که به یک چادر بزرگ شباهت دارد که افراد مختلف میتوانند در آن حضور یابند.» این چادر آنقدر بزرگ است که نه فقط افراد بلکه برندهای مختلف نیز میتوانند به درون آن بیایند. قراردادهای همکاری و اسپانسری بسیار زیادی با برندهای مختلف به امضا رسیده که طیف متنوعی از صنایع شامل خوراکی، اسباب بازی، آرایشی و بهداشتی و سلولزی را در برمیگیرد.
نکته حائز اهمیت دیگر که در مورد فیلمهای معدودی در تاریخ سینما به چشم میخورد این است که سفیران برند جنگ ستارگان همان افرادی هستند که با این فیلم بزرگ شدهاند و حالا اشتیاق خود برای دیدن جدیدترین قسمت را با دیگران به اشتراک میگذارند.
شاید به عنوان یک نمونه موفق داخلی بتوانیم به فیلم سینمایی شهر موشها اشاره کنیم که از افراد میانسالی که در دوران کودکی خود سری اول این مجموعه را دیده بودند به عنوان سفیران و مبلغان خود استفاده کرد. فروش این فیلم در گیشه نیز نشاندهنده تأثیرگذاری این استراتژی است.
از دیگر ویژگیهای بارز در بازاریابی این فیلم میتوان به تمرکز روی لانچ محصول اشاره کرد که حتی اگر برند ما به بزرگی برند جنگ ستارگان هم نباشد میتوانیم از استراتژیهای بازاریابان این فیلم درسهای خوبی بگیریم.
روی بهترین جنبههای خود در گذشته تأکید کنیم
تمام قسمتهای جنگ ستارگان با استقبال مخاطبان روبهرو نشدهاند. نسخه سال 1999 این مجموعه یک شکست بزرگ برای سازندگان آن بود اما زمانی که قرار است جدیدترین نسخه این مجموعه لانچ شود، به اشتباهات و شکستها پرداخته نمیشود بلکه روی نکات مثبت و ویژگیهای موفق گذشته پرداخته میشود. یکی از این نقاط قوت، وجود فردی به نام هریسون فورد است که نمیتوان جنگ ستارگان را بدون او تصور کرد. حضور بازیگری مانند فورد به فیلم اعتبار میبخشد و سازندگان جنگ ستارگان به خوبی از این مسئله آگاه هستند.
بین تجربه باسابقهها و استعداد جوانان تعادل ایجاد کنیم
هفتمین قسمت جنگ ستارگان توسط سه نویسنده نوشته شده است که یکی از آنها لارنس کاسدان (نویسنده بهترین قسمت جنگ ستارگان با نام امپراطوری ضربه میزند) است. علاوه بر این در این قسمت شخصیتهای جدیدی به چشم میخورند که استعدادهای جوانی همچون دِیزی ریدلی و جان بایگا نقش آنها را ایفا میکنند. در کنار این جوانان، عوامل باسابقه و کهنهکاری نیز وجود دارند که تلفیق تجربه آنها با انرژی جوانان نتایج مثبتی را در پی خواهد داشت.
فراموش نکنیم از کجا آمدهایم
پس از آنکه جورج لوکاس نتوانست انتظارات مخاطبان را برآورده کند و انتقادات زیادی از وی مطرح شد، او تصمیم گرفت دیگر جنگ ستارگان را نسازد و امتیاز آن را به والت دیزنی فروخت. پس از آن مستندی با عنوان مردم در مقابل جورج لوکاس ساخته شد که نشان میدهد جورج لوکاس از انتقاداتی که مطرح شده به شدت ناراضی است. درسی که در اینجا میتوان آموخت ساده است: هیچگاه نباید فراموش کنیم که از کجا آمدهایم. نباید آنقدر دچار دام غرور شویم که این خود مخاطبانمان فاصلهای عظیم ببینیم و نتوانیم نیازها و دغدغههای آنها را درک کنیم. خلاقیت در کار و کسب یک تلاش مشترک بین سازمان و مخاطبان آن است و بدون درک آنچه بازار میخواهد، نمیتوان به موفقیتی دست یافت.
سبر باشید