تصورات غلطی که مالکان کاروکسب باید کنار بگذارند
مالکان کاروکسب در طول فعالیت خود با طیف وسیعی از احساسات و شرایط چالش برانگیز روبهرو میشوند. گاهی اوقات ما درگیر مسائلی میشویم که کاملاً خارج از کنترل ما هستند اما معمولاً تفکرات خودخواسته و اطلاعات نادرست هستند که موجب میگردند رشد کاروکسب ما به کندی صورت پذیرد یا متوقف شود.
برخی از کلیشهها هستند که ما به اشتباه آنها را به عنوان حقیقت پذیرفتهایم. شاید در گذشته برخی از کلیشهها برای شرایط خاص بازار درست بودهاند اما پویایی بازار باعث شده که امروزه دیگر ارزش و اعتبار خود را از دست بدهند و دیگر کارآیی نداشته باشند. به همین دلیل لازم است صاحبات کاروکسب نیز در این کلیشهها که به صورت تصورات غلطی درآمدهاند تجدیدنظر کنند.
در این یادداشت به بررسی برخی از این تصورات نادرست میپردازیم.
من سرمایه آوردم پس باید بفروشم
معمولاً صاحبان یک کاروکسب تأمینکنندگان سرمایه یا در شرکتهای بزرگ از سهامداران عمده هستند. این افراد چون سرمایه مورد نیاز برای گرداندن چرخهای سازمان را فراهم میکنند، انتظار دارند که محصول یا خدمتشان بی هیچ قید و شرطی در بازار به فروش برود. انتظار آنها بیراه و بیجا نیست به شرط آنکه به بازاریابی محصول نیز توجه گردد. امروزه شرایط بازار مانند گذشته نیست که در هر صنعتی یک یا دو شرکت بازار را به صورت انحصاری در اختیار داشته باشند و هر طور که تمایل داشته باشد معادلات بازار را تعیین کند و مشتریان هم از روی ناگریزی محصول مورد نیاز خود را خریداری کنند. بازار رقابتی امروزه علاوه بر سرمایه به تفکرات سازمان یافته در زمینه بازاریابی و فروش نیز نیازمند است و اگر نتوان محصول یا خدمت را به درستی در بازار متمایز کرد، احتمال شکست حتی با وجود سرمایه قابل توجه وجود دارد.
کاروکسب من به خوبی کاروکسب رقبا نیست
هر کارآفرینی که سازمانی را به وجود آورده است، در برههای از زمان این احساس را دارد که کاروکسب او به خوبی کاروکسب رقبایش نیست. این کلیشه نیز با توجه به تغییرات بازار باید مورد بازنگری قرار گیرد.
هدف سازمانهای امروزی این نیست که از رقبایشان بهتر باشند بلکه مهمترین هدف و اولویت کاری آنها باید خدمترسانی هرچه بهتر به مشتریان باشد. البته این بدان معنی نیست که رصد رقبا را جدی نگیریم و آن را انجام ندهیم. برعکس، رصد رقبا یکی از مهمترین بخشهای "شناسایی" در بازاریابی است که باید با جدیت دنبال شود. منظور این است که رسالت سازمانهای مشتریمدار باید خدمت به مشتری به بهترین نحو باشد و اگر این مورد به درستی رعایت شود، بدون شک از رقبایمان بهتر خواهیم بود. اینکه فقط رقبا را رصد کنیم و بگوییم آنها از ما بهتر هستند پس باید بیشتر تلاش کنیم، نوعی واکنش به تحرکات بازار و رقبا است در حالی که سازمانهای امروزی باید در عین حال که از چابکی لازم برای واکنش نشان دادن برخوردار هستند، سازمانهایی کنشی باشند.
به تمام توصیههای موجود در شبکههای اجتماعی باید توجه کرد
بدون شک شبکههای اجتماعی مهمترین پدیدههای اجتماعی در چند سال گذشته هستند. این شبکهها همه وجوه زندگی را تحت تأثیر قرار دادهاند که از جمله آن میتوان به مباحث علمی و تخصصی اشاره کرد. افراد مختلف میتوانند به راحتی در یک شبکه اجتماعی صفحهای را برای خود داشته باشند و در آن صفحه به بیان نظرات و تفکرات علمی خود بپردازند. وجود این صفحات مختلف و حتی خواندن آنها برای آشنایی با ذهنیت یک فرد خاص اما اینکه تمام آنها را به عنوان راهکارهایی برای رشد سازمان خود به کار گیریم، نمیتواند استراتژی درستی در استفاده از شبکههای اجتماعی باشد. خیلی از این مطالب امتحان خود را در بازار پس ندادهاند و نمیتوان بدون ارزیابی ابعاد مختلف آنها، دست به استفاده زدن از آنها زد.
شکست تحت هیچ شرایطی پذیرفتنی نیست
خیلی خوب میشد اگر کاروکسب ما هیچ وقت شکست نمیخورد اما خوب میدانیم که در واقعیت اوضاع متفاوت است. بعضی مواقع برای اینکه به مرحلهای بهتر در کاروکسب خود برویم حتی نیاز داریم که شکست بخوریم. در شرایط خاصی شکست یک گزینه است.
نکته کلیدی و تمایزبخش این است که چطور خود را پس از شکست احیا کنیم و از آن درس بگیریم. یک تجربه بد یا شکست پایان کاروکسب ما نیست. اگر ادیسون چنین نفکری نداشت، امروز زندگی ما خیلی متفاوت میشد.
سبز باشید