چرا رشد کاروکسبمان متوقف شده است؟
بسیاری از مدیران کاروکسب این شکایت را دارند که چرا بنگاه اقتصادی آنها آنطور که انتظار داشتند رشد سریعی را تجربه نمیکند. با وجود اینکه محصول ما از کیفیت مناسب برخوردار است، خدمات مشتریان را به بهترین شکل انجام میدهیم و تفکر توسعهای هم داریم، باز هم کاروکسبمان آنچنان که میخواهیم رشد نمیکند. برای متوقف شدن رشد یک سازمان میتوان دلایل زیادی را مطرح کرد که بسته به شرایط آن سازمان متفاوت هستند. با این وجود به طور کلی میتوان به متداولترین دلایلی اشاره کرد.
در این متن به بررسی برخی از این دلایل پرداخته شده است:
1) طرح کاروکسبی قدیمی
یکی از مواردی که وجودش برای شروع یک کاروکسب الزامی است، داشتن طرح کاروکسبی است. طرح کسبوکار (business plan) به تمام فعالیتهای یک سازمان جهت میدهد و آنها را هم راستا با یکدیگر و هم راستا با چشمانداز کلی سازمان به پیش میبرد. تقریباً تمام کاروکسبها با چنین طرحی کار خود را آغاز میکنند اما نکتهای که مورد بیتوجهی قرار میگیرد این است که این طرح کاروکسب باید با توجه به مقتضیات زمان و شرایط بازار دستخوش تغییراتی شود. بنابراین لازم است در بازههای مشخص زمانی طرح کاروکسب خود را مورد بازنگری قرار دهیم تا بتوانیم تغییرات لازم را به موقع در آن اعمال کنیم و پاسخگوی نیازهای بازار و مشتریان باشیم.
2) استراتژی قیمتگذاری نادرست
خیلی از ما فکر میکنیم که اگر قیمتمان را پایین بیاوریم، فروشمان افزایش پیدا خواهد کرد. این استراتژی ممکن است در شرایط خاصی کارآیی داشته باشد اما نمیتوان حکم کلی صادر کرد. در روزگاری که مشتریان به ابزار قدرتمند اینترنت مجهز نبودند، ارزانتر فروختن از رقبا استراتژی قابل قبولی برای حفظ روند صعودی سود شرکت بود اما امروزه که اینترنت در اختیار همه قرار دارد، مشتری با جستجویی ساده در گوگل میتواند شرکتی را پیدا کند که از ما ارزانتر میفروشد. بنابراین استراتژی ارزانتر فروختن همیشه نمیتواند محرک رشد سازمان باشد.
3) عدم وجود عناصر تمایزبخش
برخی از صاحبان و مدیران کاروکسب برای آنکه با خطری مواجه نشوند سعی میکنند دنبالهروی بقیه باشند و به شکلی همرنگ سایرین شوند. کاروکسبهای زیادی را سراغ داریم که در مورد آنها نمیتوان حتی به یک عنصر تمایزبخش اشاره کرد. در چنین شرایطی که ما در دریای بازار غرق میشویم، نباید انتظار داشته باشیم که مشتریان زیادی سراغمان بیایند. تمایز را میتوان با عناصر خیلی سادهای همچون لوگو، شعار، طرح سازمانی یا موارد مهمتری همچون بستهبندی، کیفیت خدمات و یا حتی موارد استراتژیک مثل قیمتگذاری و ارسال ایجاد کرد.
4) سرمایهگذاری بیرویه روی تکنولوژی
هیچکس نمیتواند ادعا کند که تکنولوژی روی کاروکسبها تأثیر نگذاشته است. اما برخی از شرکتها آنقدر در استفاده از تکنولوژی زیادهروی میکنند که موجب غفلتشان از سایر منابع مهم سازمان میشود. برای مثال چند وقت پیش فروشنده یکی از شرکتهای بزرگ را در فروشگاهی دیدم که تبلت بسیار مجهزی داشت و علاوه بر آن یک گوشی هوشمند نیز به همراه داشت. تا اینجای کار همه چیز خوب است. اما متأسفانه همین فروشنده پیشپاافتادهترین مهارتهای ارتباط با مشتری را نمیدانست و فن بیان بسیار نامناسبی داشت. مجهز کردن چنین فردی به تکنولوژی سود زیادی برای سازمان نخواهد داشت.
5) تمرکز روی بازار هدف نادرست
روی کاغذ یک سفارش بزرگ از مشتری جدید میتواند خیلی وسوسهکننده باشد اما ممکن است متمرکز کردن تمام انرژی و منابع سازمان روی آن سفارش باعث شود که حتی سازمان تا مرز ورشکستگی پیش برود. بدون شک باید مشتریانمان را براساس منابع و امکاناتی که در اختیار داریم، انتخاب کنیم زیرا در برخی از موارد یک مشتری بزرگ میتواند، به جای سود سرشار، ضرر هنگفتی برای کاروکسبها داشته باشد.
سبز باشید