کتاب آموزه های کاروکسب از مشاهیر منتشر شد
کتاب آموزه های کاروکسب از مشاهیر منتشر شد. این کتاب تالیف اینجانب است و انتشارات بازاریابی آن را منتشر کرده است. در ادامه پیشگفتار این کتاب را می خوانیم.
پيشگفتار
"آموزههاي كاروكسب از مشاهير" بر آن است تا صفحهاي از دفتر بزرگان فلسفه، دانش، سياست، هنر و ورزش را پيش روي علاقهمندان و اهالي كاروكسب و بازاريابي بگشايد.
ترديدي ندارم كه سقراط، ارسطو، هومر و ديگر فيلسوفان جهان بر آن نبودند كه آموزههايي براي كاروكسبها در اين زمان داشته باشند كه ما زندگي ميكنيم. با وجود اين، به دليل گسترهي وسيع انديشهورزي آنان، همچنان ميتوان از رفتار و گفتار و كردار فيلسوفانهي آنها براي كاروكسبها بهرههاي فراواني برد.
همچنين با جسارتي قابل تحمل و البته درخور تأمل ميتوان دست به استنباطهايي زد كه براي كاروكسبهاي امروزي نيز آموزههاي حكمتآميز فراوان دارد، هشدارهاي بايسته دارد، دستورالعمل و نقشهي راه دارد، توصيهها و پيشنهادهايي دارد كه كاروكسبها را رونق خواهد بخشيد، از اموري پرهيز ميدهد كه نتيجهي آن شكست است و ناكامي.
با اين نگرش، كتاب "آموزههاي كاروكسب از مشاهير" را خواندني مييابيد. از آن رو كه اين بزرگان، داستان زندگي خود را زيستهاند. انسانهاي واقعياند و داستان آنان نيز واقعي است. من نيز بهسرعت به زندگي اين بزرگان ورود پيدا كردهام تا آنچه را كه ميتوان از زندگي اينان بخوبي آموخت، تقديم خوانندهي مشتاق كنم. ويژگي نام آنان، و سبك و سياق داستاني زندگي آنان كه اينجا و آنجا جسته و گريخته شنيدهايم، يك فرصت خوب يادگيري است؛ آن هم از نوع يادگيري كه دير از اذهان ميرود و تا مدتها در خاطر فعالان كاروكسب باقي ميماند. من نيز به ماهيت اصليام كه "معلم بازاريابي و دانشجوي هميشگي بازارم"، راهي يافتهام تا در پرتو زندگي اين بزرگان، آموزههايي ديگر از جنس "بازاريابي" و "كاروكسب" را بهسرعت و با ژرفايي بيشتر انتقال دهم.
براي مثال، درسهاي مديريت استراتژيك كاروكسب را از اسكندر مقدوني بخوانيد كه در صفحهي 27 آمده است. بدون مقدمه درمييابيم كه اسكندر در قامت يك فرماندهي بزرگ، كوشيد تا تصوير ذهني قدرتمندي از خود بر جاي گذارد، هم در نزد سربازان و فرماندهانش، و هم در نزد دشمنان آشكار و پنهانش. همين قطعهي كوچك از زندگي اسكندر به ما ميآموزد كه در "كاروكسب" براي آنكه در قله بمانيم، ضروري است هم در نزد كاركنان و مشتري، و هم در نزد رقباي آشكار و پنهان بايد تصويري قدرتمند در اذهانشان بيافرينيم. آيا شما بهعنوان مدير چنين كردهايد؟
در فراز دوم آموزهي اسكندر درمييابيم كه او در "اجرا" سرعتعمل بينظيري داشته است. نقل است از او كه "يا سرعتعمل داري يا مردهاي." هماينك متفكران برجستهي بازاريابي در سالهاي اخير بهشدت بر روي واژهي "سرعت"، چالاكي و چابكي تأكيد ميورزند. بسياري از شركتهاي پيشرو فورچون 500 نيز دليل اصلي موفقيت خود را "سرعتعمل" ذكر كردهاند.
شايد اين پرسش پديد آيد كه چگونه اسكندر ميتوانست پس از جمعآوري و پردازش اطلاعات، لحظهاي درنگ نكند؟ چرا به جاي پرسشهاي كارشناسي از ساير فرماندهان، دست به عمل ميزد؟ پاسخ اين است كه اسكندر كيست؟ مربيان و معلمان او چه كساني بودند؟
در تاريخ آمده است كه اسكندر تا 16 سالگي تحت تربيت و پرورش ارسطو، بزرگ فيلسوف جهاني، بوده است. از آن تعجببرانگيزتر زماني است كه اسكندر، رخت از اين دنياي فاني برميكشد. اسكندر در 33 سالگي جان به جهانآفرين تسليم ميكند. برخي گفتهاند همين سن كوتاه به او مجال نداده تا "جانشينپروري" كند. برخي گفتهاند بايد خدا را شاكر بود كه فرصت نكرد تا جانشيناني همچون خود او پرورش دهد كه هم بر بلنداي منطق و حكمت ايستاده بود، و هم رفتار خشونتآميز او جان بسياري را گرفت. هرچه هست ميآموزيم "جانشينپروري" ركن ركين سازمانهاي كنوني است.
آنها كه در اين باره غفلت ورزيدند، عرصه را به رقباي خود واگذار كردند. آنان كه در اين آموزه اصرار ورزيدند، افتخارات گذشته را با نوآوريهاي تازه درآميختند و در زمرهي سازمانها و شركتهاي درخشان جهاني قرار گرفتند.
دليلي ندارد در اينجا دربارهي رفتار سراسر خشونتآميز اسكندر مقدوني قلمفرسايي كنيم. حال آنكه، كوروش را داريم كه از او در تاريخ جهان به نيكي ياد ميكنند.
كوروش را از زبان پيتر دراكر، بزرگ آموزگار مديريت، توصيف كنيم كه فيليپ كاتلر دربارهي پيتر دراكر ميگفت: پيتر دراكر، پدربزرگ بازاريابي است.
پيتر دراكر، كوروش را شاگرد اول مديريت معرفي ميكند. كافي است در جوهرهي تدبير او، به پارامترها و رفتارهاي انساني بينديشيم نظير "سخاوت و بخشندگي." رفتارهايي كه از كوروش، حكمراني خوب در اين قرن به تصوير ميكشد.
اين آموزه يعني "سخاوت و بخشندگي" به ما يادآوري ميكند كه اين اكسير وقتي از سوي فرمانروايان مقتدر بهكار گرفته شود، روحبخش است و جانپرور. هنوز هم همين اكسير، انسانها را در فضاي پررقابت و آشوب كاروكسبها سرمست ميكند و مسحور. پرخاشها، رقابتهاي منفي، و خصومتها را تا سرحد امكان تعديل كرده و كاهش ميدهد.
چه نيكوست بتوانيم از اين آموزه در فضاي تنگنظريها و آشوبزدهي كاروكسبها بهرهمند شويم تا دريابيم چگونه كوروش، توانست جنگها را به صلح فراگير تبديل سازد!
پيشنهادم اين است صفحاتي از اين كتاب را باز كنيد و به همان چند صفحه نيز ميتوانيد بسنده كنيد. اذعان خواهيد كرد در اثر آشنايي با اين بزرگان، فضاي فكري و پهناي انديشهاي و نگاه شما گسترده شده، اوج گرفته، و آكنده از محبت و عشق است؛ يعني همهي آنچه براي كاروكسبهاي امروزي به آن نيازمنديم.
علاقهمندم نكتهي ديگري را يادآور شوم كه در دانشگاه هاروارد و برخي دانشكدههاي كاروكسب به آن عمل ميكنند. دانشجويان رشتههاي مديريت و كسبوكار به موازات دروس متعدد و اختصاصي در حوزههاي متنوع اقتصاد نظير اقتصاد خرد و كلان، نظريههاي انديشمندان اقتصادي، اقتصادسنجي، به الزام بايد ادبيات بويژه آثار داستاني كلاسيك نظير ايلياد و اديسه از هومر، و آثار بزرگاني نظير شكسپير، تولستوي و... را بخوانند.
"چه ارتباطي بين دروسي نظير اقتصاد و رياضي با ادبيات و هنر است"؟ پاسخ اين پرسش را متفكران روانشناسي در حوزههاي بازاريابي پاسخ داده و تشريح كردند.
ماحصل گفتهي آنان اين است كه ادبيات آن هم بزرگاني اينچنين، آموزههاي فراواني براي دانشجويان مديريت و كاروكسب دارد. از جمله دانشجويان در فراز و فرود داستان با حوادث، ترفندها، نقشهها و سناريوهايي آشنا ميشوند كه در پايان به شكستها و كاميابيها منجر خواهد شد. در كجا بهتر از اينجا - داستان - چنين فضايي براي تفكر و انديشيدن مهياست. بويژه براي اين دانشجويان كه در آينده همواره براي حضور در صحنههاي پركشاكش بايد خود را براي تصميمگيريهاي خردورزانه آبديده سازند! صحنههاي داستان اجازه ميدهد كه افراد پيگير سرنوشت ناكامان و فاتحان باشند، اما بيش از آن به تدبيرها و استراتژيهاي قهرمانان و فاتحان مينگرند كه چگونه پيروزي را نصيب آنان ساخت.
با اين همه، حتي لشگر شكستخورده، امير ناكام، فرماندهي مغلوب تصميمهايي را به صحنه آورده و گاه اين تصميمها كاملاً درست بوده، اما در زمان نابهنگام عرضه شده، و يا بسياري آموزههاي ديگر كه ناكامان بيش از فاتحان ميتوانند آن را به ما بياموزند.
شايسته است اگر بگوييم نسل پيشين ما، قبل از ورود به دبيرستان، در كلاسهاي ششم قديم، ميبايست، كليلهودمنه بخوانند، شاهنامهي فردوسي بخوانند، از سعدي و رودكي و حافظ بخوانند. آموختههايي كه زندگي بعدي آنان را در بزرگسالي، روح و جاني ميبخشيد و "اخلاق" بر فراز سياست، و كاروكسبها حضور جدّي داشت. هنوز هم برخي بر اين باورند كه دانشآموزان نسل پيشين با خواندن ابيات و سرودههاي بزرگاني نظير سنايي، مولوي و ديگران رنگ زندگيشان از اساس تغيير داشت.
در اين كتاب - يعني آموزههاي كاروكسب از مشاهير - با گابريل گارسيا ماركز آشنا ميشويم. ميخوانيم سبك ماركز معروف به رئاليسم جادويي است، يعني آميزهاي از خيال و واقعيت در داستانهايش موج ميزند.
تفكيك خيال از واقعيت، و واقعيت از خيال، در داستانهايش ناممكن است. آنچنان اين دو در هم تنيدهاند كه شما به سادگي و سهولت ميپذيريد كه از اساس نيازي نيست كه "واقعيت" و "خيال" از هم تفكيك شوند، ضرورتي ندارد و چنين است زندگي استيو جابز كه با درهم شكستن مرزهاي واقعيت و خيال، ابتكار و خلاقيت را به اوج رساند.
زندگي آلفرد نوبل را بخوانيد كه در صفحهي 67 آمده است. متعجب خواهيد شد و شگفتزده. روزنامهنگاري به اشتباه مينويسد تاجر و سوداگر مرگ، مرد. چرا كه اختراع نوبل، ديناميت بود. حال آنكه برادر آلفرد نوبل مرده بود به نام لودويك. همين تيتر روزنامهها، غم سنگيني بر جان آلفرد نوبل مياندازد كه تا چهسان، هالهي دهشتناك مرگ را در زندگي انسانها پيش رويشان قرار داده است و بر آن ميشود تا براي بشريت، مردانه اقدامي انساندوستانه بر جا گذارد. در وصيتنامهاش تأكيد ميورزد كه ثروتش در قالب جايزهي نوبل تقديم دانشمندان جهاني شود كه براي رفاه بشريت زندگي خود را وقف كردهاند.
ميتوانيم از اين دنياي عاطفي و هيجاني فاصله بگيريم و چشم به زندگي بزرگاني نظير ماندلا بدوزيم كه سالهاي طولاني را در زندان به سر برد و پس از آزادي همچنان بر سر اصول خود پاي فشرد.
با مالكوم ايكس، و مارتين لوتر كينگ آشنا ميشويد كه هر يك اصولي را به يك رفتار تثبيتشدهي زندگي درآوردند؛ چرا كه با همين پذيرش قلبي، رفتاري توانستند كاروكسب رقباي متنفذ خود را از سكه بيندازند.
شك ندارم كه دنياي سياست پر از اضطراب و خشونت است، ولي اين بزرگان نظير ماندلا، مارتين لوتركينگ، مالكوم ايكس، محمد علي كلي، با رفتار و منش خود، سلوكي بر جاي گذاشتند كه "خشونت" را رام كردند. بهتر است اين دنياي خشن را تلطيف كنيم.
موزارت، و بتهون بزرگان موسيقي جهان نيز براي خود راه و رسمي داشتند. اين راه و رسم براي كاروكسبها، درسهاي كمنظيري دارد. در صورت تمايل، صفحات 101 را ورق بزنيم و بخوانيم. پس از آن به فهرست كتاب بازگرديد؛ نام تكتك اين بزرگان را ميبينيد.
لازم ميبينم از همراهان عزيزم كه هميشه يار و ياور من در انجام وظايف خدمترساني به اهالي باپتانسيل بازاريابي ايران بودهاند، صميمانه تشكر كنم.
مرتضي اميرعباسي زحمات ارزشمندي را در نظمبخشي به اين كتاب متحمل شدند، ضمن آنكه دكتر محمدرضا حسنزاده جوانيان و دكتر سيداحسان گلپرور هم كمكهاي شاياني كردند.
احمد آخوندي، مدير تواناي انتشارات بازاريابي، و محسن جاويدمؤيد، سردبير داناي مجلهي "توسعه مهندسي بازار" نيز در ساماندهي مطالب و ويراستاري اين كتاب تلاشهاي ارزندهاي داشتند.
تقاضا ميكنم توصيهها و نظرات خود را براي در نظر گرفتن جهت چاپهاي بعدي كتاب از طرق زير به ما برسانيد:
- سايت شخصي پرويز درگي: www.dargi.ir
- نشاني اينترنتي: info@TMBA.ir
- سايت انتشارات بازاريابي: www.marketingPublisher.ir
- نشاني اينترنتي: info@marketingPublisher.ir
- نشاني انتشارات بازاريابي: تهران، خيابان آزادي (شرق به غرب)، بعد از خوش شمالي، كوچه نمايندگي، پلاك 1، واحد 10
- با شمارهي تلفكس: 66431461(021)
- با شمارهي تلفنهاي: 66423667(021) و 66434055(021)
- با شمارهي تلفن همراه شخصيام: 09121994281
گر بخواهيد در اين يك دم عمر نيك جوياي حقايق باشيد
و به چشم همه نيكان جهان بس برازنده و لايق باشيد
هدفي ناب بيابيد و در راه وصال عالم عامل عاشق باشيد
سبز باشيد