کتاب خلاقیت و کارآفرینی، دو بال پرواز ما منتشر شد
کتاب خلاقیت و کارآفرینی، دو بال پرواز ما منتشر شد. این کتاب تالیف ناصر بیک زاده مرزبانی است و من پیشگفتاری برای آن نوشته ام. انتشارات بازاریابی این کتاب را منتشر کرده است. در ادامه پیشگفتار این کتاب را میخوانیم.
پيشگفتار
از نظر كار افراد به سه دسته تقسيم ميشوند، عدهاي كارفروش هستند، انسانهاي شريفي كه براي ديگران كار ميكنند نظير كارمندان، كارگران و...، عدهاي خوداشتغال هستند، انسانهايي كه فعاليت تكنفره دارند، مثل رانندگان تاكسي يا مغازهداراني كه رأساً و بدون هيچ كمكي مغازهشان را اداره ميكنند. اما دستهي سوم كارآفرين هستند كه سازمانها را ايجاد ميكنند و علاوه بر اشتغالزايي، ثروتزايي، اعتمادبهنفسآفريني و... را براي سايرين مهياسازي ميكنند. حال اگر اين كارآفرينان، ايدهآفرين هم باشند جامعيت بين افكار و اعمال در آنها بيشتر ميشود. هر چند حتماً هم لازم نيست ايدهآفرين و كارآفرين يك نفر باشد. ايدهآفرين كسي است كه با ارائهي ايدههاي ساختارشكن متفاوت از ديگران ميبيند، ميشنود و فكر ميكند.
شومپيتر، پدر كارآفريني، كارآفرينان ايده آفرين را افرادي ميداند كه دست به تخريب خلاق ميزند و همواره خارج از چارچوبها ميانديشند. اما ايدههاي ساختارشكن نياز به اقدام عملي دارد تا به ثمر برسند و اين اقدام عملي از كارآفرينان برميآيد.
به شخصه معتقد هستم، صرفاً با آموزش نميتوان كارآفرين پرورش داد چون به نظرم كارآفريني مربوط به جگر است و آموزش مربوط به مغز. ما با آموزش، سطح دانايي افراد را ارتقا ميدهيم. اما اگر تيپ شخصيتي فرد حركتي نباشد و به اصطلاح عام مردم جگر كاروكسب راه انداختن را نداشته باشد و در روز بيش از 16 ساعت براي رسيدن به هدفش زحمت نكشد، در اينصورت آموزش كارساز نخواهد بود. ذات كارآفريني قابل آموزش نيست، ولي مهارتهاي آن را ميتوان آموزش داد.
روزي يكي از مديران ارشد سازماني كه بخشي از شهريهي دورههاي كارآفريني را ميپرداختند به من گلايه كرد كه چرا در دورههاي آموزشگاه بازارسازان به كارآفريني نميپردازيم؟ پاسخ من اين بود كه اگر اجازه ميدهيد و بودجهي لازم را تأمين ميكنيد تا ابتدا با مصاحبهها و تستهاي استعدادسنجي صحيح و علمي، اشخاص را براي ورود به كلاس كارآفريني سنجش كنيم و آنهايي كه شرايط ورود به كلاس را دارند جذب كنيم، اين كار را ميكنيم. اعتقاد من اين استكه آموزش شرط لازم براي كارآفرين است، اما اگر با تيپ شخصيتي متناسب كارآفريني همراه نباشد به هدر دادن ثروت ملي است.
به نظر من ماتسوشيتا و برادران خيامي و بزرگان كارآفرين ديگر، جوهره و استعداد كارآفرين شدن را داشتهاند و با آموزشهاي درون خانواده پرورش يافته و راهي تازه آفريدند. براي مثال آنجا كه پدر ماتسوشيتا تأكيد ميكند ايشان نبايد در سازمان دولتي استخدام شود بلكه، بايد در صنعت، شاگردي كند تا خودش به درجهاي برسد كه كسبوكاري را راه بيندازد، بستر مناسبي براي فعاليت ايشان فراهم شد. پس بعد از استعداد، شاگردي كردن، خاك بازار و صنعت را خوردن و پلههاي ترقي را طي كردن، عامل بعدي است.
پيتر دراكر، پدر مديريت علمي جهان ميگويد: كارآفرين فردي است كه فعاليت اقتصادي كوچك، جديد و متعلق به خود را شروع ميكند. او ارزشها را تغيير ميدهد و ماهيت آنها را متحول ميكند. آنها ريسكپذيرند، البته ريسكي كه لازمهي هر فعاليت اقتصادي است، و بزرگي ديگر اضافه ميكند، كارآفرين نيروي محركه و موتور اقتصادي جامعه است. يكي از مهمترين ويژگي هر كارآفرين، نوآوري است. فرايند كارآفريني نوعي تخريب خلاق است، به عبارت ديگر ويژگي تعيينكنندهي كارآفريني همان انجام كارهاي جديد و يا ابداع روشهاي نوين در كارهاي جاري است كه اين روش نوين همان تخريب خلاق است.
آقاي مهندس ناصر بيكزاده مرزباني با كولهباري از دانش و تجربه در مديريت ارشد شركتهاي صنعتي و تعامل با مديران و كارآفرينان بزرگ ايراني و جهاني، كتاب "خلاقيت و كارآفريني، دو بال پرواز ما" را تأليف كردهاند. كتاب چارچوب و ساختار محكمي دارد. با تعاريف خلاقيت، نوآوري و كارآفريني با يك ادبيات تحقيق قوي شروع شده است، نظرات بسياري از صاحبنظران در اين حوزه گردآوري شده است و سپس به كارآفريني فردي، كارآفريني سازماني، كارآفريني ملي و در نهايت كارآفريني جهاني در فصول مختلف پرداخته شده است.
در ادامه چند برداشت كوتاه از كتاب را ميآورم:
كارآفريني شركتي همراه با نوآوري در شركت تحقق مييابد و شامل نوسازي، احيا و القاي قوانين جديد رقابت ميباشد. در پس اين انديشهها، فردي قرار دارد كه گرچه نقش رهبري دارد، اما بهتنهايي قادر به نوآوري نيست و نياز به سازماندهي گروههاي كاري دارد. پس نقش سازمانها در تحقق اهداف كارآفريني مهم است، اما هر سازماني نميتواند اين نقش را عملي سازد. پس نياز به سازمان يادگيرنده داريم كه سازماني است كه با قدرت و به صورت جمعي ياد ميگيرد و دائماً خودش را به نحوي تغيير ميدهد كه بتواند با هدف موفقيت مجموعه سازماني به نحو بهتري اطلاعات را جمعآوري، مديريت و استفاده كند. براي مثال، به شركت والمارت بهعنوان بزرگترين شركت بخش خصوصي جهان نگاه كنيد، اين شركت با حدود يكميليونودويستهزار نفر نيرو را سم والتون بنيان گذاشت.
به راستي مديران ارشد، متوليان فرهنگ سازمان هستند. به تفكرات سم والتون دقت كنيد. آنجا كه سه پايهي ارزشهاي رهبري و تصميمگيري را احترام به افراد (كاركنان)، خدمت به مشتري و تلاش براي تعالي ذكر ميكند و ميگويد: "ما با يكديگر كار ميكنيم، اين راز پايداري ما است. ما هزينهي زندگي را براي همهي افراد كاهش خواهيم داد. فرصتي فراهم خواهيم آورد كه همهي دنيا مزاياي آن را ببينند و زندگي بهتري داشته باشند. ما به آنچه انجام ميدهيم افتخار ميكنيم." بيدليل نيست كه والمارت به اين درجه از توفيق ميرسد. چون انسانهاي بزرگ همچون سم والتون افكار بزرگ دارند و اين افكار بزرگ با اقدام عملي و سازمان يادگيرنده كه پيوند ميخورد نتايج بينظير را فراهم ميسازد. كارآفرين فقط دستور نميدهد بلكه، خود بيشتر از همه كار ميكند. چنان كه اديسون رمز نابغه شدنش را 1 درصد خلاقيت و 99 درصد آگاهانه عرق ريختن بيان ميكند.
سرنوشت برادران خيامي را در پايان كتاب بخوانيد كه چگونه بيشتر از ساير افراد سازمانشان كار ميكردند، آن هم كار عاشقانه. لي اسكات، مديرعامل بعدي والمارت و دستپروردهي سم والتون ميگويد: "باور همگان اين است كه به محض آنكه مديرعامل شدي ميتواني دستور دهي و كارها انجام شود. اما حقيقت آن است كه تنها با نفوذ در ديگران ميتوان اثري برجاي گذاشت." پس رهبري به معناي توان نفوذ كردن در دل همراهان، يكي از اصول ديگر كارآفرينان موفق است و بعد داشتن چشمانداز. كارآفرين روِيا دارد. سوداي بزرگي در سر دارد. فقط به سود مادي نميانديشد. آرامش او در كار و چالش است.
به چشمانداز تويوتا دقت كنيد: "ما قصد داريم براساس اصول راهنماي خود در ترسيم پايدار جامعه و زمين مشاركت داشته باشيم. تعامل باز و منصفانهي مديريت با ذينفعان، كاركنان، محيط زيست، جامعه و شركاي كسبوكار برايمان بسيار مهم است. ما عمليات كسبوكار خود را يكپارچه و صادقانه انجام ميدهيم." پس اصل ديگر موفقيت كارآفرينان، جامعيتنگري است. آنها به تمام ابعاد زنجيرهي ارزشآفريني و جامعه توجه دارند. كارآفرينان ثروتآفرين هستند، نه فقط براي خود بلكه، براي بشريت. آنها وقتي به درجهي كارآفريني جهاني ميرسند ديگر حتي فقط به كشور خودشان نميانديشند، و به قول پاستور، به نحوي عمل ميكنند كه آنگاه كه وقت رفتن است اين حق را داشته باشند كه با صداي بلند بگويند كه من آنچه را در توان داشتهام براي بشريت انجام دادم.
در كتاب بخوبي اشاره شده است كه كارآفرينان جهاني براي رسيدن به موفقيت ناچار به ايجاد 4 شايستگي هستند.
- بايد بهروشني دلايل لزوم جهاني شدن خودشان را تعيين كنند.
- بياموزند با شركاي قدرتمند ائتلاف كنند.
- در مديريت زنجيرهي تأمين جهاني عالي عمل كنند.
- فرهنگ چندمليتي در سازمان خود خلق كنند.
و ميبينيم به جايي ميرسيم كه به جاي رقابت كوركورانه وارد مسابقهاي در جهان، براي خدمتگذاري به بشريت و اول شدن در مسابقهي مشترينوازي ميشويم، همكاري و تعامل جايگاه جديدي پيدا ميكند. آنجا كه نويسنده از حافظ ميآورد:
جنگ هفتادودو ملت همه را عذر بنه چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند
و عبارت زرتشت را به ما يادآور ميشود كه "ميزان خوشبختي هر كس به اندازهي تلاشي است كه او براي خوشبختي ديگران ميكند." در بخشي از كتاب و در پيوستها نمونهي كارآفرينان بزرگ ايراني (برادران خيامي) و ژاپني (ماتسوشيتا) معرفي شدهاند كه به جذابيت كتاب بيش از پيش افزوده است. به راستي هيچچيز به اندازهي خواندن داستان موفقيت و سرنوشت يك كارآفرين براي جوانان يادگيرنده نميتواند ثمربخش باشد.
در پايان، عباراتي كوتاه از ماتسوشيتا را يادآور ميشويم؛ "بايد با فرمان بازار حركت كرد. با كساني كه دادوستد داريد چنان رفتار كنيد كه گويي عضوي از خانوادهي شما هستند. فراموش نكنيد كه با خدمات پس از فروش، انسان مشتريان هميشگي به دست ميآورد. كالايي را به مشتري بفروشيد كه برايش سودمند باشد نه آنكه نظرش را جلب كرده باشد. هرگونه ضايعات حتي يك برگهي كاغذ ناقابل قيمت محصول را به همان اندازه بالا خواهد برد."
از مطالعهي كتاب لذت فراوان بردم. بار ديگر از زحمات مهندس مرزباني تشكر ميكنم. ايشان كار بزرگي را پيشگرفتهاند. با قلم شيوا و دانش قابل احترام، تجربيات خويش را همراه با پيشينهپژوهي عميق در ادبيات حوزهي كارآفريني و بررسي داستان بزرگان پيوند زدهاند و كتابي خواندني و ياد دهنده را براي ما رقم زدهاند.
از همكاران خوبم احمد آخوندي و محسن جاويدمؤيد در انتشارات بازاريابي كه زحمات زيادي براي چاپ و نشر كتاب متحمل شدند سپاسگزارم.
از سركار خانم مريم چهاربالشي كه سالها با مهندس مرزباني كار كردهاند و افتخار اين را داشتهاند كه از محضرشان درس بگيرند و ويراستاري اين كتاب را متقبل شدند، ممنونم.
تقاضا ميكنم توصيهها و نظرات خود را براي در نظر گرفتن جهت چاپهاي بعدي كتاب از طريق زير به ما برسانيد:
- سايت شخصي پرويز درگي: www.dargi.ir
- نشاني اينترنتي: info@TMBA.ir
- سايت انتشارات بازاريابي: www.marketingPublisher.ir
- نشاني اينترنتي: info@marketingPublisher.ir
- نشاني انتشارات بازاريابي: تهران، خيابان آزادي (شرق به غرب)، بعد از خوش شمالي، كوچه نمايندگي، پلاك 1، واحد 10
- با شمارهي تلفكس: 66431461(021)
- با شمارهي تلفنهاي: 66423667(021) و 66434055(021)
- با شمارهي تلفن همراه شخصيام: 09121994281
گر بخواهيد در اين يك دم عمر نيك جوياي حقايق باشيد
و به چشم همه نيكان جهان بس برازنده و لايق باشيد
هدفي ناب بيابيد و در راه وصال عالم عامل عاشق باشيد
سبز باشيد