پیشنهاداتی به مدیران درباره فرزندانشان
افرادی که در واحدهای بازاریابی یا توسعه بازار سازمانها فعالیت میکنند، با فرایند لانچ محصول (ورود محصول به بازار) کاملاً آشنا هستند. اما آیا میدانید که لانچ کردن تنها منحصر به یک محصول یا خدمت نیست و در مورد فرزندان ما نیز به کار میرود؟
فرایند استقلال یافتن فرزند از والدینش و ورود به بازار کار یا دانشگاه نیز به نوعی لانچ کردن است. فرزندان در سنین مشخصی ـ که در فرهنگهای مختلف متفاوت است ـ وابستگی مالی به والدین خود را قطع میکنند و به قول معروف روی پای خودشان میایستند. در این فرایند، مدیران و بهخصوص مدیران ارشد و مدیرعاملان زیادی هستند که علیرغم موفقیتهای کاری در نقش پدر و مادر نمیتوانند موفق عمل کنند و فرزندان آنها در ورود به بازار کار و زندگی مستقل دچار مشکل میشوند. خیلی از صاحبان شرکتها مایل هستند که پس از خودشان فرزند آنها سکان کار را به دست بگیرد، ولی در عمل نمونههای زیادی وجود دارند که پس از کنار رفتن مالک اصلی، فرزندان او نتوانستهاند آنچه را که او ساخته، حفظ کنند. طبق آماری که روزنامه واشنگتونپست ارائه داده، حدود 60 درصد از والدینی که در یک نظرسنجی آنلاین شرکت کرده بودند، اعلام کردند که پس از کالج نیز مجبور بودهاند حمایت مالی از فرزندشان را ادامه دهند. شاید اگر در کشور ما نظرسنجی مشابهی انجام شود، عدد بالاتری هم به دست آید.
در ادامه پیشنهاداتی به مدیران ارشدی که صاحب فرزند هستند، ارائه میشود که در لانچ موفق فرزندمان به زندگی مستقل به ما کمک خواهد کرد:
1. سؤال بپرسیم.
شاید یکی از دلایلی که فرزندان مدیران لانچ موفقی به بازار کار ندارند، این است که هیچوقت درباره مسائلی که در ذهن آنها میگذرد، از آنها سؤال پرسیده نشده است. ما برای لانچ یک محصول، بارها و بارها تست و آزمایش انجام میدهیم و از مصرفکنندگان نظرسنجی به عمل میآوریم، اما برای لانچ فرزندتان هیچگاه درباره اینکه در ذهن او چه میگذرد، سؤال نمیپرسیم. اکثر والدین سؤال پرسیدن را فراموش میکنند و فقط نصیحت میکنند. نصیحت کردن نسل فستفودی که کمحوصلهتر از نسلهای قبل از خود شده است، خیلی نتیجهبخش نخواهد بود.
2. ارزش کار سخت را به فرزندانمان نشان دهیم.
کارآفرینان و مدیران موفق بازار بهخوبی ارزش کار سخت را میدانند. اغلب آنها از شاگردی کردن شروع کردهاند (پیشنهاد میکنم سرمقاله رضا رامخو مدیرعامل رونیکس را در شماره 15 بازاریاب بازارساز بخوانید) و پلههای موفقیت را یک به یک پیمودهاند تا به جایگاه فعلیشان رسیدهاند. متأسفانه برخی از پدران و مادران به جای اینکه ارزش طی کردن این مسیر دشوار را به فرزند خود نشان دهند و به او بیاموزند که موفق شدن نیازمند گذشتن از خیلی از راحتیها است، آنقدر فرزندشان را از سختی دور نگه میدارند که زمانی که میخواهد بهطور جدی مستقل شود، آنچه که به دست آورده برایش ارزشی ندارد چون برای آن سختی نکشیده است. همه ما والدین میخواهیم که فرزندانمان در آرامش و آسایش باشند اما نباید لذت "به دست آوردن در نتیجهی سخت کار کردن" را از آنها بگیریم.
3. برای فرزندانمان زمان بگذاریم.
یک مدیر موفق مدیری است که ترازوی زندگی متعادلی داشته باشد. برخی از مدیران این تفکر را دارند که اگر از خانواده خود تنها به لحاظ مالی حمایت کنند، وظیفه پدر یا مادر بودنشان را بهدرستی انجام دادهاند. باید به یاد داشته باشیم که باارزشترین دارایی یک پدر یا مادر برای فرزندانش پول او نیست، بلکه زمانی است که برای آنها صرف میکند.
4. زندگی اجتماعی را به فرزندانمان بیاموزیم.
همانطور که قبل از ورود یک محصول به بازار، چندین بار آن را در مقیاسهای کوچکتر مورد آزمایش قرار میدهیم و با رفع ایرادات در نهایت آن را وارد بازار میکنیم، میتوانیم در سنین نوجوانی فرزندانمان را وارد جوامع کوچکتری از بازار کار یا دانشگاه کنیم تا بهتدریج با زندگی اجتماعی آشنا شوند و بدانند که پدر و مادر همیشه در کنار آنها نیستند.
سبز باشید