جین آستین، غرور و تعصب و چند نکتهی کاروکسبی
جین آستین (1817ـ1775) رماننویس مشهور انگلیسی و خالق اثر ماندگار غرور و تعصب است. رمانهای آستین در زمرهی پرخوانندهترین رمانهای انگلیسی هستند.
اهمیت آستین در ادبیات انگلیسی به این دلیل است که رمان را از قالب سنتی آن خارج کرد و فرم مدرنی به آن بخشید. پیش از آستین، افرادی همچون ساموئل ریچاردسون، هنری فیلدینگ و دانیل دفو، شکل جدیدی از ادبیات به نام رمان را وارد ادبیات انگلستان کرده بودند اما رمانهای آنها با واقعیت جامعه فاصلهی بسیار زیادی داشت. آستین از اولین افرادی بود که رئالیسم را به معنای کلاسیک آن وارد حوزهی رماننویسی کرد. توجه به جزئیات زندگی در کنار نقد روابط اجتماعی ویژگی بارز رمانهای جین آستین هستند.
اکثر شخصیتهای رمانهای آستین را افراد طبقهی بالای جامعه تشکیل میدهند. نکتهی جالب اینجاست که خود آستین به این طبقهی اجتماعی تعلق نداشت و هیچگاه زندگی به سبک شخصیتهایش را تجربه نکرده بود. او تنها از روی شنیدههایش دربارهی اتفاقات و روش زندگی افراد طبقهی بالای جامعه، داستانهای خود را مینوشت. درست است که پایان تمام داستانهای آستین، پایانی خوش است و قهرمان داستان پیروز میشود و شخصیت منفی شکست میخورد، اما این بدان معنا نیست که آثار او از عمق و غنای یک اثر بزرگ برخوردار نیستند. در آثار آستین، شخصیتها مدام در معرض آزمایش قرار میگیرند و مجبور هستند انتخاب کنند؛ انتخابی که مسیر زندگی آنها را تغییر میدهد. شاید آستین مستقیماً در برابر طبقات پایینی جامعه ننوشته باشد اما تقابل فرودستان با طبقات بالایی خود لحظات دراماتیکی را به وجود میآورد. برای کسانی که رمان منسفیلد پارک را خواندهاند، این لحظات به خوبی نمایان است؛ لحظاتی که فنی پرایس (قهرمان داستان) مجبور است بین خانوادهی خود که در فقر زندگی میکنند و شرایط فعلی در خانهی خالهاش (که از وضع مالی خوبی برخوردارند) یکی را انتخاب کند و این انتخاب برای او سخت و دشوار است.
غرور و تعصب، اِما، منسفیلد پارک، عقل و احساس و نورتنگر اَبی، از جمله آثار شناختهشدهی این رماننویس انگلیسی هستند. از دنیایی که آستن در آثارش خلق کرده و سبک فکریاش چه درسهایی را میتوان برای موفقیت در کسبوکار آموخت. در ادامه به بررسی این مسئله میپردازیم:
1) علاقهی خود را به شغلتان تبدیل کنید:
انگلستان در دورهی آستین (اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19) روی خوشی به رماننویسان زن نشان نمیداد. قبل از آستین، زنانی روی به حوزهی داستاننویسی آورده بودند اما میتوان او را اولین رماننویس مطرح زن در انگلستان دانست. پس از او بود که جورج الیوت و خواهران برونته در ادبیات انگلستان ظهور کردند. با وجود بیمیلی جامعه و بهویژه افراد صاحب نفوذ در حوزهی نشر، آستین این کار را تنها به دلیل علاقهی شخصی خود انجام میداد. او آنقدر در دنبال کردن علاقهاش سرسختی و پشتکار به خرج داد که سرانجام توانست آن را تبدیل به حرفهی خود کند.
"شغل" به معنای انجام دادن کاری که برای آن دستمزد دریافت میشود، حاصل تلاقی سه حوزه است: اول اینکه به چه کاری علاقه داریم؛ دوم اینکه مهارت انجام چه کاری را داریم؛ و سوم اینکه برای چه کاری کارفرما حاضر است به ما پولی بپردازد. به نظر میرسد آستین با علاقه و مهارت خود به خواستهها و نیاز جامعهی زمان خود پاسخ داد و توانست چیزی ارائه دهد که افراد حاضر شوند برای خواندن آن پول بپردازند.
2) دنبال پول نباشید اما پول داشتن ضرری ندارد
رمانهای آستین معمولاً صحنهی تقابل دو قهرمان زن است: شخصیت منفی داستان که پول را به عشق واقعی ترجیح میدهد و شخصیت مثبت که حاضر نیست به خاطر پول عشق واقعیاش را قربانی کند. آستین در داستانهایش این پیام را میدهد که فردی که همیشه به دنبال پول است در نهایت شکست میخورد. اما این پایان پیام آستین نیست. در حقیقت چنین برداشتی از رمانهای آستین خیلی سطحی است. او در هیچکدام از آثارش عنوان نمیکند که پول داشتن و تلاش برای کسب درآمد بد است بلکه بر این باور است که اگر هدف نهایی عالیتر و والاتر از پولدار شدن باشد، پول و درآمد نیز کسب خواهند شد.
کسبوکارهایی که سالهاست ماندگار هستند و تغییرات مکرر روی آنها اثری نگذاشته، با همین اهداف والا در ذهن یک کارآفرین به وجود آمدهاند. مسلماً سازمانها ایجاد شدهاند که سودده باشند نه ضررده، اما سازمانهای ماندگار در تاریخ کسبوکار سودآوری را در مسیر رسیدن به اهداف متعالی خود به دست آوردهاند.
3) سابقهی فرد ملاک است نه حرفهایی که میزند
قهرمانان داستان آستین یک ویژگی مشترک دارند و آن اینکه زود اعتماد نمیکنند. برای آنها بررسی سوابق گذشتهی فرد (حرفهایی که زده و کارهایی که کرده) بسیار مهم است و حاضر نمیشوند به گفتههای فعلی او بدون در نظر گرفتن سوابقش اعتماد کنند. این مسئله برای مثال به خوبی در رمان منسفیلد پارک و عکسالعمل فنی در مقابل آقای برترام دیده میشود. در حقیقت قهرمانان آستین میدانند که تغییر کردن کار سختی است و هرکسی قادر نیست از پس آن برآید. پس باید در مقابل چنین افرادی با احتیاط عمل کرد.
این مسئله هم در مورد کارمندان و هم در مورد مشتریان صادق است. زمانی که کارمندان رفتاری میکنند که میخواهند نشان دهند تغییر کردهاند یا مشتری برای مثال یک خرید غیرعادی انجام میدهد، لازم است با احتیاط کامل رفتار کرد. نکته اینجاست که باید به همه فرصت تغییر کردن داد اما نباید چشمان را به روی گذشتهی افراد بست.
سبز باشید