وبسایت شخصی پرویز درگی معلم بازاریابی

پاستور؛ دانشمندی که اصول مدیریت را بخوبی می‌دانست 27 تیر
admin لایک 0 دیدگاه

پاستور؛ دانشمندی که اصول مدیریت را بخوبی می‌دانست

 

لویی پاستور، شیمی‌دان و میکروب‌شناس معروف فرانسوی در 27 دسامبر 1822 به دنیا آمد. او نه تنها یکی از بزرگترین دانشمندان در قرن نوزدهم، بلکه در تمام تاریخ بشر است زیرا با خدمات خود به سلامت افراد جوامع مختلف کمکهای بی‌بدیلی کرده است. پیش از کشف واکنس هاری توسط این دانشمند فرانسوی، عده‌ی زیادی جان خود را به دلیل این بیماری از دست می‌دادند، اما پاستور کاری کرد که هاری دیگر برای بشر یک معمای غیرقابل حل نباشد.

با وجود اینکه او در یک خانواده‌ی فقیر به دنیا آمده بود و پدر و مادرش از تحصیلات بالایی برخوردار نبودند ـ پدر پاستور یک دباغ (چرم‌ساز) بود ـ اما او علاقه‌ی زیادی به شیمی داشت و با وجود اینکه دانش‌آموز متوسطی بود، به همین دلیل اشتیاق، مسیر سخت تبدیل شدن به یک چهره‌ی برجسته‌ی علمی را با موفقیت سپری کرد. پاستور در سال 1854 به‌عنوان رئیس دانشکده‌ی علوم دانشگاه لیل منصوب شد و این شروعی برای اکتشافات فراوان او در تاریخ علم بود. او ابتدا تحقیقات خود را در زمینه‌ی فرایند تخمیر (fermentation) انجام داد. تولید واکسن برای درمان بیماریها، پی بردن به فرایند پاستوریزاسیون (که از نام خودش گرفته شده) و چندین و چند اکتشاف دیگر، پاستور را به یکی از تأثیرگذارترین دانشمندان در زمینه‌ی ارتقاء سطح بهداشت و سلامت در جوامع مختلف تبدیل کرده است. این دانشمند بزرگ در 28 سپتامبر 1895 در حومه‌ی پاریس درگذشت. در کنار اکتشافات مختلفی که این دانشمند از خود باقی گذاشته، انستیتو پاستور یکی از ماندگارترین خدمات پاستور است. این انستیتو که در زمینه‌ی تحقیقاتی پیشرو است هم‌اکنون در 29 کشور جهان فعالیت می‌کند.

پاستور به‌عنوان یک دانشمند و محقق بزرگ چه آموزه‌هایی برای مدیرانی دارد که در آزمایشگاه بازار به دنبال موفقیت و ماندگار شدن هستند؟ تعدادی از این آموزه‌ها را با هم می‌خوانیم:

 

شانس به سراغ ذهن آماده می‌رود.

برخلاف عده‌ای که معتقدند خیلی از موفقیتها نتیجه‌ی شانس و تقدیر است، پاستور بر این عقیده بود که اگر چیزی به نام شانس وجود داشته باشد، به سراغ افرادی خواهد رفت که ذهن خود را آماده کرده باشند. ذهن آماده یعنی داشتن نقشه‌ی راه، متعهد بودن به هدف، ارتباط داشتن با افراد مثبت‌اندیش، مدیریت بحران، ریسک هوشمندانه انجام دادن و یادگیری از شکست‌ها. در این‌صورت است که شانس و تقدیر نیز به کمک شما می‌آیند. به همین دلیل پاستور می‌گوید: بخت و اقبال ذهن آماده را ترجیح می‌دهد.

متأسفانه برخی ازمدیران برای اینکه موفقیت رقبا را زیر سؤال ببرند و کمرنگ جلوه دهند، همه چیز را به شانس ارتباط می‌دهند. هیچکس نمی‌تواند نقش شانس و اقبال را به کلی نادیده بگیرد اما شانس رابطه‌ی مستقیمی با آماده‌سازی دارد. 

وقتی شرکت خود را برای وارد شدن به بازار رقباتی آماده و مجهز نکرده نباید انتظار داشته باشد که شانس، نقاط ضعف آن را برطرف کند. ویزیتوری که ساعت 10 صبح اولین ویزیت خود را انجام می‌دهد نباید بگوید که ویزیتور شرکت رقیب که ساعت 8 صبح ویزیتش را انجام داده، خوش‌شانس بوده است. مدیری که مدت‌هاست بازارگردی نکرده و از اوضاع بازار خبر ندارد نباید عنوان کند که سهم بازار بالای رقیبش به دلیل شانس بیشتر او است. از نظر پاستور، ما باید آنچه را که در توان داریم، انجام دهیم و امیدوار باشیم که چاشنی شانس هم اثر مثبتی روی کارمان بگذارد نه اینکه منتظر بنشینیم تا شانس به سراغ ما بیاید.

 

پاستور، یک‌شبه پاستور نشد.

یک قرن پیش بود که صنعت ابریشم در فرانسه با بحران جدی روبه‌رو شد. بزرگان این صنعت که به دنبال راه چاره بودند از پاستور خواستند که در این زمینه تحقیق کند و راه‌حلی ارائه دهد. او پس از انجام بررسی‌هایش، مدلی را به آنها ارائه داد اما آن مدل در عمل با شکست مواجه شد. خیلی از دانشمندان معاصر با پاستور که نسبت به او حس حسادت نیز داشتند، از این اتفاق خوشحال شدند و آن را پایان کار او به حساب آوردند. با این وجود پاستور ناامید نشد و به تحقیقاتش ادامه داد تا اینکه متوجه شد یک متغیر را نادیده گرفته است. او مدل خود را کامل‌تر از گذشته کرد و توانست صنعت ابریشم فرانسه را از خطر نابودی نجات دهد.

یکی از اشتباهات متداولی که ما در مورد بزرگانی همچون پاستور انجام می‌دهیم، این است که فقط نتیجه‌ی کار آنها را می‌بینیم و گمان می‌کنیم همه چیز برای آنها طبق برنامه پیش رفته است. درصورتی‌که اگر موشکافانه‌تر به زندگی این افراد نگاه کنیم می‌بینیم آنها سختی‌ها و شکست‌های زیادی را متحمل شده‌اند و به دلیل همین شکست‌های متعدد، ذهنیت یادگیری از شکست را در خود به وجود آورده‌اند و هر بار با تجربه‌ی بیشتری به سراغ حل مسئله رفته‌اند.

 

پاستور به راحتی راضی نمی‌شد.

یکی از تفاوت‌های آشکار پاستور با دانشمندان هم‌عصر خود تفکر انتقادی و ذهن پرسش‌گر او است. او هیچ‌چیز را بدون دلیل قبول نمی‌کرد و در مورد آنچه برای دیگران عادی و پذیرفته شده به نظر می‌رسید، سؤال می‌پرسید. تولید واکسن سیاه‌زخم نمونه‌ی بسیار خوبی از همین طرزتفکر است. در حقیقت او هر کجا که به بن‌بست می‌رسید و راهی نمی‌یافت، راهی می‌ساخت.

 

مشاهده کردن یک مهارت است.

پاستور یک مشاهده‌گر ماهر بود. او گیاهان و حیوانات را با دقت مشاهده و نتایج مشاهدات خود را یادداشت می‌کرد. برای او هیچ حرکتی در طبیعت بی‌دلیل نبود. او نتایج مشاهداتش را درون آزمایشگاه می‌آورد و ساعتها درباره‌ی آن فکر می‌کرد و آنها را مورد تحلیل و بررسی قرار می‌داد. او تنها خود را در آزمایشگاه محصور نمی‌کرد تا دیگران برایش نمونه بیاورند بلکه خودش از نزدیک مشاهده می‌کرد.

مدیرانی که در دفتر خود می‌نشینند و منتظر می‌مانند که دیگران برایشان اطلاعات بازار را بیاورند، هیچ‌وقت به درک درستی از شرایط نمی‌رسند و تصمیمات آنها دیر یا زود با مشکل مواجه خواهد شد. اما مدیری که در متن کار قرار دارد و نه در حاشیه، به درستی می‌داند که سکان هدایت کشتی‌اش را به کمک جهت باید بچرخاند. 

 

 

سبز باشید.

 

 

درباره وبلاگ
من نوشتن را دوست دارم هر روز می نویسم .با بنیان گذاری TMBA و زیر مجموعه های آن شامل : آموزشگاه بازارسازان،شرکت نوربیز، کانون تبلیغاتی ضمیر بازار، مجله بازار یاب بازارساز، مجله TMBA، انتشارت بازاریابی، فروشگاه کتاب، دپارتمان مشاوره، دپارتمان تحقیقات بازاریابی و... سعی کرده ام با همراهی همکارن صمیمی در نهایت توان در خدمتگزاری به جامعه کار و کسب ایران بکوشم.