وبسایت شخصی پرویز درگی معلم بازاریابی

درس‌های کاروکسب از خالق جنگ و صلح 27 تیر
admin لایک 0 دیدگاه

درس‌های کاروکسب از خالق جنگ و صلح

 

حدود یک قرن‌ونیم از زمانی که لئو تولستوی قلم به دست گرفت و اثر حماسی جنگ و صلح را نوشت می‌گذرد. هرچند خیلی‌ها تولوستوی را تنها یک رمان‌نویس قرن نوزدهمی می‌دانند، اما تولستوی در زمان خود یک متفکر اجتماعی و سیاسی نیز به حساب می‌آمد. در طول زندگی طولانی خود از سال 1828 تا 1910، تولستوی به‌تدریج عقاید پذیرفته‌شده‌ی طبقه‌ی اجتماعی خود را به چالش کشید و جهان‌بینی خاص خود را توسعه داد که باعث تعجب اطرافیانش که عمدتاً از طبقه‌ی بالای جامعه بودند، شد. خانواده‌ی او از اشراف‌زادگان روسیه و مالک زمین‌های زیادی در این کشور بودند و صدها کارگر و کشاورز برای آنها کار می‌کردند. به گفته‌ی خود تولستوی سال‌های ابتدای زندگی او به خوشگذرانی گذشت اما به‌تدریج نگاه او به دنیا تغییر کرد.

تولستوی شش دهه بدون توقف نوشت و تقریباً در نیمی از این زمان از او به عنوان بزرگترین نویسنده‌ی زنده در روسیه یاد می‌کردند. او تنها یک داستان‌نویس نبود. خاطرات او به تنهایی در چندین جلد گردآوری شده‌اند و از تولیدات منحصربه‌فرد این نابغه‌ی ادبی محسوب می‌شوند. هرچند او خود را خیلی شخصیت ادبی نمی‌دانست و در جایی گفته بود که برخلاف پوشکین و تورگینف خیلی ادبی نیست، اما تأثیر او نه تنها در ادبیات روسیه بلکه در ادبیات جهان بی‌بدیل است. جنگ و صلح او یکی از مهم‌ترین آثار ادبی جهان به حساب می‌آید و در کنار آنا کارنینا (دیگر اثر تولستوی) افتخارات ادبیات روسیه هستند. این اثر اتفاقات مرتبط با هجوم فرانسه به روسیه و تأثیر عصر ناپلئونی بر جامعه‌ی تزاری روس را از نگاه طبقه‌ی نخبه‌سالار (aristocrat) به تصویر می‌کشد. تولستوی در جنگ و صلح تنها به روایت رویدادها نمی‌پردازد بلکه بسیاری از بخشهای این رمان در حقیقت مباحث فلسفی است. این اثر یکی از طولانی‌ترین رمانهای تاریخ به شمار می‌آید.

نابغه‌ی رمان‌نویس روسیه و خالق یکی از ماندگارترین آثار ادبی جهان، چه آموزه‌هایی برای مدیریت کاروکسب دارد؟ در ادامه به تعدادی از این آموزه‌ها اشاره می‌کنم:

 

1) تولستوی دارای یک ذهن باز بود.

یکی از توانایی‌های تولستوی، توانایی و اشتیاق برای تغییر تفکرات بر اساس تجربه‌های جدید بود. او این مهارت را در دهه‌ی 50 قرن نوزدهم و زمانی که در ارتش بود به دست آورده بود. اتفاقاتی که در جنگ و پس از آن تجربه کرده بود، تولستوی را به این درک رسانده بود که هیچ‌وقت نباید ذهنش را مملو از یک تفکر کند و جایی برای تفکرات جدید باقی بگذارد. شاید اگر تولستوی به این درک مهم نرسیده بود، هیچ‌گاه به سمت ادبیات کشیده نمی‌شد. او پس از مشاهده‌ی وقایع بی‌رحمانه‌ی جنگ نوشت: «دیگر هیچ‌وقت به این دولت [دولت تزار روس] خدمت نخواهم کرد.» همین ذهن باز تولستوی باعث شد که امروزه از او به عنوان یک نویسنده، فیلسوف، جامعه‌شناس و فعال سیاسی یاد شود. او پذیرنده‌ی اتفاقات و نظرات جدید بود و رمان‌های او منعکس‌کننده‌ی این نگرش هستند.

مدیران کاروکسب نیز با داشتن این ویژگی می‌توانند در توسعه‌ی شخصی خود و توسعه‌ی مجموعه‌ای که تحت مدیریت آنها است، گام‌های مهمی بردارند. ذهن یک مدیر نباید بسته باشد بلکه باید همیشه آماده‌ی دریافت اخبار و اطلاعات جدید و در پی آن تصمیمات جدیدی باشد. نقشه‌ی راه یک کاروکسب مانند نقشه‌ی راه جاده‌ها و خیابان‌ها، ثابت نیست بلکه ممکن است به دلیل اتفاقات و نوسانات جدید، مدیر مجبور شود مسیر حرکت را عوض کند. مدیری می‌تواند هر لحظه آماده‌ی تغییر دادن مسیر حرکت کاروکسبش باشد که ذهنی باز و پذیرنده داشته باشد.

 

2) تولستوی درک بالایی از افراد داشت.

تولستوی از توانایی درک افراد جامعه و همدلی (empathy) با آنها به خوبی برخوردار بود. او میل شدیدی به قرار دادن خود در موقعیت افرادی که تفاوت‌های زیادی با خودش داشتند، نشان می‌داد. پس از آزادی کشاورزان بی‌زمین در سال 1861، تولستوی لباس دهقانان را به تن کرد و در کنار کشاورزانی که قبلاً برای خانواده‌ی او کار می‌کردند، به شخم زدن زمین و زراعت پرداخت. برای فردی که به خانواده‌ای اشراف‌زاده تعلق داشت، این سطح از همدلی کردن قابل تحسین است. او حتی برای فرزندان کشاورزان مدرسه ساخت و خودش در آن مدرسه تدریس می‌کرد. برخلاف خیلی از اطرافیانش، تولستوی عقیده داشت که اگر کنار کشاورزان زندگی نکند، نمی‌تواند حقیقت زندگی آنها را به درستی درک کند.

توانایی همدلی کردن یکی از مهارتهای مهم در مدیریت است. مدیرانی که فقط از درون اتاق‌های شیشه‌ای خود به بیرون نگاه می‌کنند هیچ‌وقت نمی‌توانند حقیقت زندگی بیرون از اتاق‌شان را درک کنند. این دسته از مدیران نه قادر به درک دغدغه‌ها و مشکلات کارمندان خود هستند و نه ارتباط خوبی با مشتریان ـ حداقل مشتریان کلیدی‌شان ـ دارند. بی‌دلیل نیست که جف بزوس، مدیرعامل آمازون، دستور می‌دهد که همه‌ی مدیران و کارمندان آمازون ـ حتی خودش ـ تعداد مشخصی از روزهای سال در بخش ارتباط با مشتریان حضور یابند و به تماس‌های مشتریان شاکی پاسخ دهند.

جالب است بدانید زمانی که در سال 1873 قحطی در روسیه به وجود آمد و بسیاری از محصولات کشاورزی از بین رفتند، تولستوی نوشتن آنا کارنینا را رها کرد و به کمک قحطی‌زدگان شتافت. او در پاسخ به سؤالی درباره‌ی علت این کار گفت: «نمی‌توانم خود را از آدم‌های زنده جدا کنم و درگیر شخصیت‌های فرضی شوم.» 

 

3) تولستوی حلقه‌ی اجتماعی گسترده‌ای داشت.

افرادی که تولستوی با آنها مراوده داشتند از طبقات مختلف اجتماعی بودند و او کمتر به سراغ افرادی می‌رفت که سبک زندگی مشابهی با او داشته باشند. او سعی می‌کرد که خیلی در مسکو نماند و به گوشه‌وکنار روسیه برود و از آدم‌های مختلف چیزی یاد بگیرد. او اعتقاد داشت که افراد مختلف ـ تاجران ثروتمند، سیاسیون قدرتمند و حتی دزدها و شیادها ـ می‌گویند سبک زندگی آنها اخلاقی و درست است. این افراد به صورت غریزی سراغ افرادی می‌روند که شبیه خودشان هستند چون نیاز به تأیید شدن دارند و به این شکل خود را از نعمت آموختن محروم می‌کنند.

مدیران یک صنعت خاص نباید خودشان را تنها به افرادی که در همان صنعت فعالیت می‌کنند، محدود کنند. برای اینکه مدیران موفقی شویم باید حلقه‌ی اجتماعی خود را گسترده کنیم. اگر یک مدیر در صنعت مواد شوینده، با مدیرانی از صنایع لبنی، غذایی، خدماتی، کاشی و سرامیک، لوازم خانگی و ... ارتباط داشته باشد می‌تواند در جریان این ارتباطات، اطلاعات مفیدی ردوبدل کند، از تجربیات آنها استفاده کند و حضور خود را در محافل و مجامع مختلف پررنگ‌تر کند. تولستوی در آن زمان به شبکه‌های اجتماعی که امروز در اختیار ما است، دسترسی نداشت اما شبکه‌ای از افراد مختلف را گرد خود جمع کرده بود و از طریق آنها نام و پیام خود را به گروه‌های بزرگتر می‌رساند.

 

سبز باشید

 

درباره وبلاگ
من نوشتن را دوست دارم هر روز می نویسم .با بنیان گذاری TMBA و زیر مجموعه های آن شامل : آموزشگاه بازارسازان،شرکت نوربیز، کانون تبلیغاتی ضمیر بازار، مجله بازار یاب بازارساز، مجله TMBA، انتشارت بازاریابی، فروشگاه کتاب، دپارتمان مشاوره، دپارتمان تحقیقات بازاریابی و... سعی کرده ام با همراهی همکارن صمیمی در نهایت توان در خدمتگزاری به جامعه کار و کسب ایران بکوشم.