مروري بر يك فيلم: سخنرانی به سبک پادشاه
سخنرانی پادشاه، فیلمی به کارگردانی تام هوپر است. این فیلم به روایت یکی از پیچیده ترین و تماشایی ترین مسائل در بریتانیا یعنی زندگی خانوادگی ملکه، همسر و فرزندانش میپردازد. سخنرانی پادشاه، ماجرای واقعی جرج ششم (پدر ملکه فعلی بریتانیا) است که بی آنکه آمادگی لازم و یا حتی رغبتي به سلطنت داشته باشد، بر تخت می نشیند.
جرج (پرنس آلبرت) دچار لکنت زبان بود که مشکلی رایج به شمار میرود، اما چون پادشاه بود این مشکل بسیار مهم جلوه میکرد. در واقع شخصیت محوری فیلم تمام ویژگیهای شاه شدن را دارد جز یک ویژگی اساسي، و آن هم ضعف در تکلم است. آن هم در دوره ای که جاذبه کلام و سخنوری به ویژه در عصر شکوفایی رادیو به عنوان رسانه برتر، از رموز موفقیت سیاسی و محبوبیت در میان توده ها است. درست در همین عصر است که رهبرانی نظیر هیتلر به کمک قدرت بیان آتشین خود، میلیونها تن را به حمایت خود برمی انگیزانند.
پرنس آلبرت، پسر کوچک پادشاه بریتانیا است که برخلاف میل باطنی خود و به ویژه به دلیل ضعف در تکلم رفته رفته به سوی جانشینی پدر کشانده میشود. داستان در کشاکش جنگ جهانی دوم نقل میشود. یعنی زمانه ای که ایجاد همبستگی و شور ملی از ارکان وظایف پادشاه است و این مهم حاصل نمیگردد مگر با ایراد سخنرانیهای جذاب و انگیزشی از جانب پادشاه. سخنرانی پادشاه بر محوریت دو شخصیت اصلی، یعنی پادشاه و درمانگر او دکتر لوگ و دیدگاهها و چالشهای میان این دو روایت میشود.
تدابیر و برخوردهای حساب شده و حرفه ای دکتر لوگ یکی از گیراترین و تحسین برانگیزترین بخشهای فیلم است. او مردی سرد و گرم چشیده است که با ناامیدی، بدبینی و تردید، نگرانی، خود کم بینی، حقارت، چون و چرا و استیصال و درماندگی پادشاه مقابله ميکند. هرچند لوگ تحصیلات دانشگاهی ندارد و بر حسب تصادف به گفتاردرمانی روی آورده است، اما پندار، کردار، و گفتار لوگ قدرتمند و نشانگر پختگی و تخصص او در حرفه خویش است. لوگ کار خود را از هر دانشگاه رفته ای بهتر انجام میدهد و شناخت خوبی از مشکل پادشاه دارد. او به شیوه های مرسوم باور ندارد، ضمن آنکه در رفتار خود کاملا حساب شده عمل میکند. در یکی از دیالوگها، دکتر لوگ در پاسخ به درخواست ملکه که از مشکل همسر خود به تنگ آمده است و از لوگ میخواهد كه او به عنوان پزشک در قصر پادشاه حاضر شود، جمله ای جالب توجه میگوید:
"من قادر به درمان او (شاهزاده) هستم، ولی اینجا داخل اتاق خودم، نه در قصر "
در یادداشت دو روز قبلم با عنوان "روی میز خودتان مذاکره کنید" به تاکتیکی در روانشناسی مذاکره اشاره کردم که به آن "تکنیک یک گام به جلو" میگوییم. درواقع اگر بتوانیم جلسه را روی میز خودمان (دفتر خودمان) انجام دهیم، بخش مهمی از مسیر موفقیت را طی کرده ایم و دکتر لوگ نیز با مهارت، این تکنیک را صرف نظر از جایگاه رفیع پادشاه انجام داد و به نتیجه رسید. درواقع او بر اثر تجربه های موفق خود به توانایی حرفه اش باور دارد. لوگ میداند که تواناییهایش تنها زمانی به بار خواهند نشست که درمانجو (مراجع) به سوی او بیاید و نه بالعکس.
به هر ترتیب سخنرانی پادشاه، فیلمی است که ترس از تغییر و تحول را به چالش میکشد و به طور حتم ارزش چندبار دیدن را دارد. به علاوه فیلم حاوی نکاتی آموزنده پیرامون چگونگی برقراری ارتباطات سازنده و تکنیکهای مؤثر سخنرانی است که در ادامه تعدادی از این نکات را بررسی میکنم:
1-به کلام خود ایمان داشته باشیم
پرنس آلبرت (شاه جرج ششم) در خانواده سلطنتی انگلیس به دنیا آمد، اما به دلیل برخی ویژگیهایش از جانب صاحبان قدرت در خاندان سلطنتی نادیده گرفته شد. او کودکی دشوار و پرچالشی را پشت سر گذاشت. عاملی که مهمترین دلیل بروز عارضه گفتاری و ضعف در تکلم او به شمار میرفت. چرا که لکنت زبان برخلاف آنچه تصور میشود به دلایل غیرجسمانی و بیشتر بر اثر مشکلات روانشناسانه پدید می آید. به همین ترتیب چنانکه در فیلم شاهد بودیم، برتی خود را فردی ناتوان و الکن میدانست و به موازات این دیدگاه، لکنت زبان او حادتر میشد. اما دکتر لوگ با درک این مشکل تلاش دارد تا با دور ساختن درمانجوی خود از ارتباطات و دیدگاههایی که با لکنت او پیوند دارند، قدرت کلام برتی را به او اثبات کند. درواقع تمام هنر دکتر لوگ، اثبات تواناییهای برتی است. او تلاش دارد تا پادشاه را از پس دیوارهای بلند خودساخته اش برهاند. به این دیالوگ توجه کنید:
"دکتر: اولین خاطره ات چه بود؟
پادشاه: من به اینجا نیامده ام تا مسائل شخصی ام را با شما در میان بگذارم.
دکتر: پس برای چه اینجا آمده اید؟
پادشاه: آمدم چون لکنت دارم....
دکتر: از کی دچار لکنت شدید؟
پادشاه: همیشه همینطور بودم.
دکتر: شک دارم.
پادشاه: گمان کنم من بهتر از شما از مشکل خود سر درمیاورم.
دکتر: اما لکنت تخصص من است و به شما اطمینان میدهم که هیچ کودکی با لکنت به دنیا نمی آید."
دکتر سعی دارد به پادشاه اثبات كند که مشکل او فقط به او اختصاص نداشته و افراد دیگری هم هستند که به این عارضه دچارند. او میخواهد پادشاه را با واقعیت روبرو کرده و توانایی های پنهان پادشاه را به او گوشزد کند. پادشاه نیز به محض آنکه به توانایی بهبود خود ایمان می آورد، قدم در مسیر موفقیت میگذارد و در پایان، سخنرانی رادیویی تأثیرگذاری را ایراد میکند. آیا شما نیز به خود و آنچه میگویید باور دارید؟
ما همیشه در حال ارتباط با یکدیگریم. ما برای برقراری ارتباط ساخته شده ایم. اما بعضیها فکر میکنند که در این کار مهارت کافی ندارند و به همین سبب از برقراری ارتباط اجتناب میورزند. درواقع افرادی که دارای اعتماد به نفس اجتماعی هستند، میدانند که چگونه باید فکر کنند، چه باید بخواهند، چگونه باید اعتماد به نفس داشته باشند و بعلاوه ميدانند که چه کاری باید بکنند و چه کاری نباید بکنند. باورهای ما مانند فیلترهایی در برابر تجربیاتمان عمل کرده و بر افکار و رفتارمان تأثیر میگذارند. لذا ما آن چيزي هستيم كه باور داريم. افزون بر اين، سخنرانی مؤثر آن است که از دل و باور گوینده آن سرچشمه گرفته باشد تا به دل و باور شنونده نفوذ کند. به ياد داشته باشيم، اگر در هنگام صحبت، به آنچه میگوییم باور نداشته باشیم، مخاطبان ما خیلی زود متوجه این موضوع خواهند شد.
2- بپذیریم که شاه یا گدا به کمک مشاوري دانا نیازمند است
در صحنهی تأثیرگذاری از فیلم، شاهزاده خسته از رفتار و کلام عجیب دکتر لوگ دفتر کار او را ترک میکند. در صحنهی بعدی شاهد برخورد از سر دلسوزی اما ناآگاهانه شاهِ پدر با پسر خود هستیم که برای لکنت پسرش نسخه میپیچد:
"آرام باش، نفس عمیق بکش
یالا... تلاش کن"
رفتارهای ناشیانه خانواده پادشاه، گرچه از سر دلسوزی است اما سب میشود که پادشاه دچار تنشهای روانی شود. اما در نقطه مقابل، مشاوری حرفه ای به نام لوگ قرار دارد که پادشاه را در مسیر بهبود و شکوفایی رهنمون میشود.
هیچکس نمیتواند تنها با تواناییهای خود تبدیل به سخنوری قابل شود و در این مسیر نیاز به مشورت و همراهی متخصصان حرفه ای دارد. مشاوره نقش حیاتی و تعیین کننده به ویژه در زمینه ارتقاء مهارتهای کلامی و ارتباطی دارد و نیاز طبیعی بشر و پشتیبان او در اقدامات سنجیده است.
3-برای کسب مهارت وقت بگذارید.
هیچ مهارتی یکشبه به دست نمی آید. مدتهاست که ایده ذاتی بودن تواناییها به تاریخ پیوسته و این مسئله به اثبات رسیده که وراثت تنها آمادگیهایی را به ما منتقل میکند و ما برای پروراندن آنها باید تلاش کنیم. برتی درآغاز متقاعد شده بود که لکنت او به هیچ وجه قابل درمان نیست. تا زمانی که نفس خود را آزاد کرد و مایل به پذیرش تمریناتی شد که تغییر او را میسر میکرد.
گاهی ما از روشهای ارتباطی روزمره خود در مذاکرات استفاده میکنیم و علیرغم عدم کارایی آنها تمایلی به تغییرشان نداریم. شاید به این خاطر که معتقدیم توانایی تغییرشان را نداریم. تغییر در مهارتهای دیرپای ارتباطی نیازمند صرف زمان زیاد است، زیرا آنچه در طول سالهای عمرمان یاد گرفته ایم صورت خودکار به اجرا در میاوریم، یعنی هیچ تفکری درباره آنها نمیکنیم. همچنانکه در این فیلم نیز بیان میشود "برای رسیدن به جایگاهی که خواهان آن هستید باید تمام قوای خود را جمع کنید و بخشی از عمر خود را به آن اختصاص دهید، حتی اگر پادشاه انگلستان باشید."
البته همیشه این احتمال وجود دارد که در شرایط دشوار، شیوه های گذشته به دلیل استفاده مکرر آنها، باز بر رفتار ما مسلط شوند و این مسئله ما را از تمرین بیشتر دلسرد کند. اما باید توجه داشت که استمرار در تمرین، باعث خودکار شدن این مهارتهای تازه کسب شده میشود.
سبز باشيد