وبسایت شخصی پرویز درگی معلم بازاریابی

درسهایی از یک مشاور مدرسه برای مدیران سازمان 27 تیر
admin لایک 0 دیدگاه

درسهایی از یک مشاور مدرسه برای مدیران سازمان

پیش از هرچیز به آگهی زیر دقت کنید:


آگهی نیازمندی
مشاور مدرسه ابتدایی برای یک مدرسه پرخطر
"به مشاوری برای ایجاد تغییر در زندگی 450 دانش آموز نیاز داریم. مشکلات رایج این مدرسه شامل مواردی از قبيل روحیه ضعیف معلمان، درگیریهای شدید گروهی، کتک کاری و زد و خوردهای فیزیکی در زمین بازی، و ارجاع بیش از 30 دانش آموز در روز به دفتر مشاور توسط معلمان میشود، اما محدود به اینها نیست."


آیا موارد مشابه این را با شدت و ضعف و گاهی ظاهری متفاوت در سازمان خود مشاهده کرده اید؟
حال بیایید صادقانه به این سوال پاسخ دهیم که اگر چنین آگهی را در روزنامه مشاهده کنیم، آیا حاضر هستیم برای تغییر در این محیط مشغول به کار شویم؟ جواب را در ذهنتان نگه دارید. فردی به نام کلودیا ونگستاد به این سوال پاسخ قاطعانه داد و برای تغییر محیط مدرسه دست به کار شد.
کلودیا ونگستاد در مونتانا به دنیا آمد و پس از آن در کالیفرنیا بزرگ شد. او در خانواده ای فقیر زندگی کرد که از گوشت شکار بعنوان غذا استفاده میکرد، اما هیچگاه طعم فقر را نچشید. زیرا ذائقه اش همیشه با خنده شیرین بود. پدر او یک نجار و مردی سختکوش و راستگو بود که علیرغم فقر، هیچگاه دست از کمک به دیگران برنمیداشت. واضح است که این ویژگی (یعنی انسان دوستی و اجتماعی بودن) به کلودیا نیز به ارث رسیده است. مادر او به دلیل بیماری صرع قادر به ایفای نقش مراقبتی خود نبود و در عین حال كلوديا به دلیل فضای باز مدرسه قادر به دریافت اطلاعات گسترده و کشف داده های فراوان بود. به گفته خودش، هیچگاه والدینش به او نمیگفتند لباس گرم بپوش که سرما نخوری و يا اين كار را بكن و آن كار را نكن. او خودش به این نتیجه میرسید." او در سن 8 سالگی وظایف زیادی را در خانه برعهده داشت و به سبب برخورد مناسب پدرش به تواناییهای خود بسیار ایمان داشت. او اکنون در خانواده ای آرام زندگی میکند و با تحصیل در رشته مشاوره، به حرفه مشاوره مدرسه مشغول است. كلوديا ونگستداد نمونه يكي از مشاوران موفق و مديران مسلط است كه توانسته الگويي مناسب براي متوليان فرهنگ سازمانهاي مختلف ارائه كند. مي‌دانيم كه سازمانها (از جمله مدارس) پدیده های فرهنگی هستند که هر یک دارای فرهنگی خاص بوده و مدیر ارشد یک سازمان متولی آن محسوب میشود. این فرهنگ بر فرآیند تصمیم گیری، انگیزش کارکنان و سطح رضایت و روحیه ایشان، میزان حل مسائل و نیز خلاقیت و نوآوری تأثیر داشته و به عبارت یگر در مدیریت چیزی مستقل از فرهنگ نیست.
اما ونگستداد در چه فضایی در این مدرسه مشغول به کار شد و مسئوليت فرهنگ بيمار آن را عهده‌دار شد؟
از نظر او مدرسه ای که وی به آن وارد شد تا تغییراتی در آن ایجاد کند دارای این ویژگیها و قوائد بود:
•    بزرگسال مدار
•    استفاده فراوان از تنبیه
•    تأکید خشک بر نظم و انضباط تحمیلی
•    تمرکز بر اقدامات غیرمؤثر
•    رقابت ناسالم، عدم مشارکت
•    طرد همکاری و همکاران
•    بزرگترها بوسیله زور؛ تهدید و تنبیه به کنترل مشکلات و اصلاح رفتار می پردازند
•    فحش، کتک کاری در بچه ها
•    ندادن اختیار و اراده به بچه ها برای تغییر
حال  اگر بخواهید این ویژگیها را در سازمانی مورد بررسی قرار دهید شاید موارد مشابه فراوانی به ذهنتان برسد. مانند مدیریت مداری (دیکتاتوری)، استفاده از تنبیه و جریمه، نظم و ترتیب تحمیلی بدون توجه به فرد، تکرارشیوه های ناکارآمد رفتاری و .........
کلودیا در تلاش بود این جو آشفته و نامطلوب را تغییر دهد. پیش از هر چیز او باید مي‌دانست كه چه نوع تغییراتی مد نظر او است. او می¬گوید "پیش از هرکاری باید بدانیم کجا هستیم و قصد داریم به کجا برویم. زمانی که مقصد مشخص شد، میتوانیم از وسایلی برای رسیدن به آن بهره بگیریم." اين جمله نشانگر تسلط ونگستداد بر مباني نوين مديريت و استراتژي است.
 نقطه مطلوب کلودیا برای سازمان خود، مدرسه ای بود:
•    دانش آموزمدار (البته دانش‌آموزان شايسته)
•    استفاده از مهارت های جدید یادگیری
•    نظم و انضباط خودخواسته
•    تمرکز بر روی حل مسأله
•    مشارکت و همکاری
•    حمایت از همکار
•    بزرگترها از طریق مذاکره و همکاری و حل مسأله، مشکلات را حل می کنند
•    بچه ها با الگوی حل مسأله و حمایت همسال، مشکلات را حل می کنند
•    دادن اختیار و اراده به دانش آموزان برای ایجاد تغییردر خودشان و کمک به تغییر در دیگران
شاید در آغاز محال بنظر برسد که شما وارد سازمانی به شکل جهنم شوید و از آن بهشت بسازید. با کمال خوشحالی باید بگویم کلودیا به ما ثابت کرد هیچ محالی وجود ندارد. همانگونه که در موارد بسیاری شاهد بودیم شرکتها به بیراهه رفته اند، اما مدیرانی توانمند و با اعتماد بنفس آنها را دوباره به قله توفیق رسانده اند. محال است جو و فرهنگ سازمانی آشفته و نامطلوب باشد، و آن سازمان بتواند مشتریان خود را راضی کند، کیفیت محصول و خدمات خود را حفظ کند و به بقای خود ادامه دهد.


مديريت به سبك كلوديا ونگستاد
رمز موفقیت کلودیا ونگستاد در چیست؟ جواب بسیار واضح و در عین حال پیچیده است: رمز موفقيت كلوديا در بینش و شخصیت او نهان است. شخصیتی که او را فراتر از یک مشاور، مانند مدیری توانمند قادر به حل معضلات سازمان خود و تبدیل آن به سازمانی کارآمد، پویا و رشد دهنده کرد. در ادامه با هم به بررسی برخی ویژگیهای شخصیتی کلودیا میپردازیم:
ادراک خود:
 ادراک خود یعنی تصوری که هر فرد از خود دارد. درواقع یعنی ارزشی كه فرد برای خود قائل است. ادراک کلودیا از خود برگرفته از بینش او بود. بینش یعنی ادراک ما از سیستم بزرگتری که خود بخشی از آن هستیم. او خود را متولی تغییر در سازمان میدانست. کلودیا معتقد بود بچه ها خودشان توانایی حل مسائلشان را دارند. این دیدگاه برگرفته از تجارب کودکی وی بود. هیچکس لقمه آماده در دهانش نگذاشت. بلکه خودش به کشف راه و روش انجام کارها میپرداخت. او میتوانست اشتباه کند و سپس به اصلاح اشتباه خود بپردازد. اینگونه بود که به توانایی خود اعتماد کامل پیدا کرد.
هر سازمانی که توانایی کارکنان خود را نادیده بگیرد و آنها را در چارچوبی بسته قرار دهد، بخش بزرگی از منابع خود را از دست داده است. چنانکه شرکت تویوتا قسمت اعظم ایده های جدید خود را از کارمندان بخش تولید به دست می آورد، نه نیروهای ایده پرداز سازمان.


هویت :
یعنی نقش ها، وظایف یا احساس فرد نسبت به خودش. کلودیا خود را فردی توصیف میکند: سودمند، واقعیت گرا، دارای قدرت، مولد و خلاق، و الهام بخش. همگی اینها ویژگیهای بارز بزرگان عرصه مدیریت است.


ارزشها:
یعنی بینش عمیق نسبت به چیزهایی که ارزشمند می دانیم. آنچه برای کلودیا باارزش محسوب میشود مشارکت، مداخله، کمک به دیگران، سخت کوشی، مسئولیت پذیری و... است.


تفکر راه حل محور و سیستمی:
 به اعتقاد او اینکه راه حل های قدیمی را تکرار میکنیم آن هم بدون بدست آوردن توفیقي خاص، یک اشتباه بزرگ است. چنانکه قبلا نیز گفتیم او اصولی برای حل مشکلات داشت. پیش از هرچیز مشکل را به درستی و روشنی تعریف میکرد. سپس تغییری که باید ایجاد شود را مشخص میکرد. پس از آن به بررسی راه حلهای موجود برای آن میپرداخت. و در نهایت برای دستیابی به هدف برنامه ریزی میکرد. همچنین او هیچگاه صرفا بر فرد متمرکز نمیشد. بلکه با نگاه جامع نگر در پی تغییر بافت و كليت سيستم بود و حتی برای حل مشکلات با آشپزهای مدرسه نیز گفتگو میکرد.


استفاده از زبان خاص:
 کلودیا زبان مخصوص به خود را داشت. نه یک زبان بیگانه، بلکه زبانی ویژه. در کلمات او اثری از خوب و بد، کامل و ناقص و.... نبود. بلکه به عقیده او رفتارها کارآمد یا ناکارآمد بودند. این زبان بسیار واضح و عینی است و برای همه قابل فهم است. ضمن آنکه با استفاده از این زبان صرفا به صحبت درباره رفتار دیگران میپردازیم، نه نقد شخصیتشان.

با بهره گیری از منبع زیر:

مشاوره مدرسه، ارایه یک الگوی جدید

 

سبز باشيد

درباره وبلاگ
من نوشتن را دوست دارم هر روز می نویسم .با بنیان گذاری TMBA و زیر مجموعه های آن شامل : آموزشگاه بازارسازان،شرکت نوربیز، کانون تبلیغاتی ضمیر بازار، مجله بازار یاب بازارساز، مجله TMBA، انتشارت بازاریابی، فروشگاه کتاب، دپارتمان مشاوره، دپارتمان تحقیقات بازاریابی و... سعی کرده ام با همراهی همکارن صمیمی در نهایت توان در خدمتگزاری به جامعه کار و کسب ایران بکوشم.