چالش سطل آب یخ
این روزها بحث چالش آب یخ در جوامع مختلف از جمله جامعهی ما به سرعت در حال رشد است و وجود رسانههای اجتماعی نیز به گسترش این بحث کمک فراوانی میکند. مطمئناً در چند وقت اخیر دربارهی این چالش و کم و کیف آن بسیار شنیدهاید و کلیپهای بازیگران، خوانندگان و ورزشکاران وطنی و غیروطنی را هم دیدهاید، بنابراین خیلی به مقدمهچینی نیازی نیست. تنها به ذکر این نکته بسنده میکنم که تاکنون از طریق این چالش، بیش از 120 میلیون دلار به انجمنهای مختلف به ویژه انجمن ALS (بیماری اسکلروز جانبی آمیوترونیک که موجب تخریب دستگاه عصبی مرکزی و دستگاه عصبی محیطی میشود) در جهان کمک شده است و آگاهی عمومی نسبت به وضعیت ناگوار بیماران مبتلا به ALS بسیار بالا رفته است. این را گفتم که مشخص کنم با ایده و نحوهی اجرای این چالش موافق هستم چون زمانی که این مقدار کمک مالی برای یک بیماری جمع میشود و این تعداد انسان در اقصی نقاط جهان به آن واکنش نشان میدهند، نمیتوان گفت ناموفق بوده و به اهدافش نرسیده است. با وجود این لازم میبینم نکاتی را دربارهی اجرای این چالش در کشورمان عنوان کنم و قضاوت را به همراهان عزیز بسپارم:
1) شکی نیست که دیرزمانی است دنیا به یک دهکدهی جهانی تبدیل شده است. اینترنت به دورافتادهترین نقاط جهان نفوذ کرده و مباحث بین-فرهنگی گسترش یافتهاند. اما نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که با وجود اختلاط فرهنگها، هنوز هم فاصلهی زیادی میان فرهنگ جامعهای مانند ما و فرهنگ جوامع غربی وجود دارد. شواهد زیادی برای این مدعی وجود دارد مثل اینکه اگر بخواهیم یکی از شوخیهای فیلمهای خارجی یا برنامههای دوربین مخفی را در فیلمهایمان بیاوریم یا روی هموطنان عزیزمان اجرا کنیم، خدا میداند چه سرنوشتی در انتظار نویسنده و کارگردان آن فیلم یا برنامه باشد. از این دست نمونهها به وفور میتوان یافت.
این کمپین و اقداماتی از این دست در جوامع غربی کارکردی نمادین دارند که باعث میشوند شناخت مردم از یک موضوع خاص بیشتر شود و یا دغدغهی در ذهن آنها ایجاد گردد. متأسفانه ما در ایران كمتر به اهميت كاربرد نمادین اين قبيل اقدامات توجه كرده و متاسفانه این نمادها را لوث میکنیم.
2) سطح هیجان زندگی در جامعهی ما با جوامع غربی متفاوت است...
ادامه این مطلب را در کتاب "بازاریابی و زندگی با خاطره" بخوانید.
سبز باشيد