وبسایت شخصی پرویز درگی معلم بازاریابی

آنچه رهبران و مدیران می‌توانند از خود‌شیفته‌ها، سلطه‌جوهاو روان‌نژندها بیاموزند. 27 تیر
admin لایک 0 دیدگاه

آنچه رهبران و مدیران می‌توانند از خود‌شیفته‌ها، سلطه‌جوهاو روان‌نژندها بیاموزند.

آیا ویژگی های به‌اصطلاح ناپسند شخصیتی می‌توانند به ما در رسیدن به موفقیت حرفه‌ای یاری کنند؟ اختلالات شخصیتی طیف بسیار گسترده‌ای را دربر می‌گیرد. بسیاری از این اختلالات در جوامع سازمانی شیوع بیشتری داشته و برخی از افراد را درگیر خود می‌کنند. این اختلالات موجب پدید آمدن علومی نظیر رفتار سازمانی و روان‌شناسی صنعتی در ادبیات کسب‌و‌کار شد. روان شناسی صنعتی و سازمانی و یا روان شناسی کار و روان شناسی شغلی، دانش بررسی رفتار انسان‌ها در محل کار است که می‌کوشد تا با به اجرا گذاشتن نتایج و روش‌های روان شناسانه به سازمانها و کارکنانشان کمک کند.
 


یافته‌های عجیب‌ترین تحقیق روان‌شناسی سازمانی چه می‌گوید؟
گاه تحقیقات دانشمندان و روان‌شناسان سازمانی، نتایجی را به بار می‌آورد که عده بسیاری از مردم تمایل به پذیرفتن آن ندارند. این اتفاق در مورد یکی از مشهور‌ترین تحقیقات روان‌شناسی سازمانی نیز رخ داد، آنجا که محققین به مطالعه‌ی رفتاری دانشجویان و افسران دانشکده‌ی افسری یکی از دانشگاههای مشهور امریکایی پرداختند تا بدانند کدام یک از ویژگی‌های شخصیتی افراد می‌تواند مهم‌ترین عامل پیش‌بینی‌کننده‌ی موفقیت ایشان باشد. پاسخ بسیار شگفت‌اور بود چرا که به گواه نتایج بدست آمده نارسیسم یا خودشیفتگی اولین عامل پیش‌بینی کننده‌ی موفقیت افراد مورد مطالعه بود.
جنبه‌ها و شاخصهای مختلف عامل رهبری در افسران مذکور اندازه‌گیری و به علاوه نظرات افسران مافوق نیز در مورد ویژگی‌های افسران زیردست، در این آزمونها لحاظ شده بود. به گفته‌ی ست‌اسپین، استادیار علوم رفتارسازمانی در دانشکده مدیریت دانشگاه بینگامتون، تقریباً تمامی افسران مورد مطالعه موفقیت خود را بیشتر مدیون خودشیفتگی‌شان بودند. و این ویژگی شخصیتی تنها ویژگی دارای اثرات یکپارچه و مثبت برروی افراد مطالعه شده بود.
محققین با مشاهده‌ی این نتایج اعجاب‌آور، تصمیم گرفتند تا به بررسی این موضوع بپردازند که ویژگی‌های نامطلوب شخصیتی چگونه به موفقیت حرفه‌ای می‌انجامد. از این رو تیمی به رهبری دکتر اسپین تشکیل و به مرور بیش از 140 مطالعه پیرامون این حوزه پرداخت و یافته‌های خود را در مقاله‌ای جدید به نام روی دیگر شخصیت در محل کار، به چاپ رساند. 
این گزارش تحقیقاتی در جمع‌بندی خود سه ویژگی شخصیتی موسوم به "سه‌گانه سیاه" را مورد بررسی قرار می‌دهد که قادرند با وجود ناپسند شمرده شدن در شئونات اجتماعی، اشخاص را به اوج قله موفقیت برسانند. البته تا جایی که از داستانها و تاریخ می‌دانیم، افرادی از قبیل ژولیوس سزار امپراتور خونخوار روم تا کلاه‌برداران افسانه‌ای مثل برنی مدوف - بزرگ‌ترین کلَاش بورس - با 50 میلیارد دلار کلاهبرداری؛ که در ویزگی‌های سه‌گانه خودشیفتگی، سلطه‌جویی و روان‌نژندی زبانزد بوده‌اند در انتها سرنوشتی غمبار و عبرت آموز داشته‌اند.
از دیدگاه دکتر اسپین که سرپرستی مطالعات را بر عهده داشته است، ویژگی‌های سه‌گانه‌ای که یاد شدند در بسیاری از موارد می‌توانند افراد را از ریل پیشرفت حرفه‌ای خارج سازند، مگر انکه افراد دارای مهارت‌های استثنایی باشند وگرنه از همکاران و مشتریان خود بیگانه‌ خواهند شد. اما این سه ضلع مثلث شخصیتی، چگونه در عین ناپسندبودن قادرند به شرط مدیریت صحیح به دستاوردهای بزرگ بینجامند؟ پاسخ را در ادامه می‌خوانیم.

خودشیفته‌ها، شور و اشتیاق را به خود الهام می‌کنند.
نارسیس شخصیتی افسانه‌ای در اساطیر یونان است. او جوانی است زیبا رو و بی‌اعتنا به دلباختگان خود، نارسیس به قدری در زیباییهای خود غرق است که حتی به عشق الاهگان  یونان نیز اعتنایی ندارد.  ایام به‌سر می‌شود تا آنکه نارسیس روزی از فرط خستگی و تشنگی به لب چشمه‌ای زلال و پرآب می‌رود و حین آب نوشیدن فریفته‌ی انعکاس چهره‌ی زیبای خود در آب می‌گردد. تا آنجا که قصد می‌کند تصویر درون آب را در آغوش کشد.
او به امید درآغوش کشیدن تصویر خود، خویش را به آب می‌اندازد و همین دلیل غرق می‌شود. خدایان یونان نیز او را به گل نیلوفر آبی یا همان نارسیس تبدیل می‌کنند تا همواره بر روی آب بروید و نظاره‌گر خود باشد.
روان‌شناسان با الهام از این افسانه، نارسیسم یا خودشیفتگی را به عنوان عشق افراطی به خود و تکیه بر خودانگاشت‌های درونی تعریف می‌کنند.
هرچند روان‌شناسان، خودشیفتگی را نوعی اختلال روانی می‌دانند اما به ادعای برخی دیگر، میزان مفیدی از خودشیفتگی  در افراد هست که ایشان را قادر می‌سازد تا در برقراری رابطه با دیگران، فردیت و هویت خود را در نظر بگیرند. خودشیفتگان در برخی ویژگی‌ها مشترک هستند، از آن جمله:



هیتلر و استالین دو نمونه‌ی شناخته شده ی رهبران خودشیفته، اما جانی تاریخ هستند. در طیف مقابل، افرادی نظیر استیو جابز و ناپلئون بناپارت قرار دارند. خودشیفته‌ها با ارجح شمردن نیازها و خواسته‌های خود نسبت به سایرین، به توفیقات بسیاری دست می‌یابند. آنها در معرفی خود و ایده‌هایشان، عملکردی استثنایی دارند و به شدت مشتاق چیزهایی هستند که برای آن اهمیت قائلند. یکی از تعاریف پذیرفته شده برای رهبری چنین است: «توانایی بیان شفاف اهداف و مجاب نمودن دیگران به همراهی در مسیر دستیابی به این اهداف»؛ و البته اندکی خودشیفتگی می‌تواند به شما در انجام وظایف مدیریتی و رهبری‌تان کمک کند.

•    سلطه جویان می‌دانند که چگونه بر دیگران اثرگذاری کنند.
انسانهای سلطه‌‌جو افرادی هستند که خود و دیگران را مانند اشیاء مورد استثمار قرار می‌دهند و به این منظور و برای مسلط شدن بر دیگران مدام رنگ عوض می‌کنند. سلطه‌جویان بعضاً افرادی دیکتاتورصفت، انتقادنا‌پذیر، ناتوان در کنترل رفتارها، و دارای احساسات کم عمق هستند.
سلطه جویان البته ویژگی قابل توجه دیگری دارند و آن اینکه به خوبی می‌دانند که چگونه خواسته‌هایشان را از طریق دیگران اجابت کنند. به گفته‌ی متخصصین، روشهای بسیاری برای تأثیرگذاری بر دیگران مثل مورد لطف و توجه قرار دادن ایشان؛ و یا چاپلوسی و تحسین آنها، ایجاد پیمانها و اتحادهای استراتژیک، و حتی تهدید وجود دارد. می‌توان گفت که تسلط بر قلب و ذهن دیگران و تاثیرگذاشتن بر این عوامل در راستای دستیابی به اهداف خود، از اساس مدیریت و رهبری به شمار می‌رود. به طور کلی تعاریف زیادی برای رهبری سازمانی وجود دارد، از آن جمله:
•    فرآیند نفوذ در دل دیگران و برانگیختن آنها براى همکارى با یکدیگر در جهت تحقق اهداف گروهى.
•    استفاده از فرآیند ارتباطات در موقعیتى خاص براى اعمال نفوذ در میان افراد و جهت دادن آنها به سوى مقاصدى مشخص
•    و فرآیند نفوذ در دل دیگران به طورى که آنها با اشتیاق و جدیت در دستیابى به اهداف سازمانى تلاش کنند.
اصولاً  «رهبری» را «هنر نفوذ در دل دیگران» مى دانند و سلطه‌جویان در این مورد هنرمندانی چیره‌دست محسوب می‌شوند.
 بنابراین سلطه‌جویان در این مورد نیز قادرند تا با قدرت نفوذ خود، دیگران را تحت کنترل و تأثیر قرار داده و به اهداف خود دست یابند. آنها در ابتدا می‌کوشند با مطیع کردن دیگران و نفوذ بر آنها به اهداف مورد نظر خود نایل آیند. سلطه‌جویان قدرت فراوانی در اقناع دارند و با بدست گرفتن مدیریت احساسات افراد، ایشان را تحت کنترل می‌گیرند.

•    روان پریش‌ها نگاه به عقب ندارند.
آیا منظور دکتر اسپین از یافته های عجیب خود این است که رهبران و مدیران توانمند، افرادی روان‌پریش هستند؟ به هیچ وجه، او مقصود خود از اصطلاح روان‌پریش  را تشریح می‌کند. شاید تصور بسیاری از ما از روان پریشی، افرادی نظیر جفری داهم باشد. پست‌ترین جانی قرن که از اعضای بدن مقتولان خود برای دکوراسیون منزلش استفاده می‌کرد!
اما یک روان‌شناس سازمانی تصور دیگری از روان‌پریشان سازمانی دارد. از لحاظ بالینی و روان‌شناسی صنعتی، روان‌پریشان سازمانی تمایل شدیدی دارند که خود را مقدم بر دیگران به پیش بیندازند. آنها از کرده‌های هرچند اشتباه خود به ندرت پشیمان می‌شوند، حتی شاید ذره‌ای احساس شرم یا غم نیز به دل راه ندهند. آنها سیاه‌ترین شخصیت‌های سه‌گانه‌ی سیاه دکتر اسپین هستند. اما حسن‌شان این است که به سرعت برق و باد  از شکست می‌جهند و به ندرت دم به تله می‌دهند. در نتیجه زیاد اشتباه می‌کنند، و بسیاری از اشتباهات خود را به پیروزی مبدل می‌کنند و زیاد ریسک می‌کنند.
ما می‌توانیم از قدرت بالای انعطاف پذیری روان‌پریشها و نگاه رو به جلوی آنها درس بگیریم. عدم وجود احساس شرم و گناه توسط روان‌پریشان، البته نکته آموزنده‌ای ندارد، چرا که اینگونه رفتارها ضد اجتماعی تلقی می‌شوند. اما حداقل می‌توانیم از آنها یاد بگیریم که به خود بگوئیم: «من اشتباه کردم. پای آن می‌ایستم و آن را اصلاح میکنم و به راه خود ادامه می‌دهم. »


نکته پایانی: می دانیم که رفتار نیک دیگران، بر انسان تأثیر مثبت می گذارد. این امری روشن و طبیعی است. ناپسندیهای اخلاقی مردم نیز  تأثیر سوء می گذارد. این هم عادی است. هنر انسانهای فرزانه و هوشمند آن است که از  رفتارهای ناپسند دیگران هم عبرت و درس می‌آموزند.انسان عاقل کسی است که از بدیها راه خوبیها را می آموزد.  این همان حکمتِ لقمانی است که از فرزانگی او سرچشمه می گیرد. به قول سعدی: «لقمان را گفتند: ادب از که می آموختی؟ گفت: از بی ادبان، که هر چه از ایشان در نظرم ناپسند  آمد، از فعل آن پرهیز کردم.» به قول شاعر:
نگیرند از سر بازیچه‌ حرفی
کزان پندی نگیرد صاحب هوش
وگر صد باب حکمت پیش نادان
بخوانند آیدش بازیچه در گوش

 

سبز باشید.

درباره وبلاگ
من نوشتن را دوست دارم هر روز می نویسم .با بنیان گذاری TMBA و زیر مجموعه های آن شامل : آموزشگاه بازارسازان،شرکت نوربیز، کانون تبلیغاتی ضمیر بازار، مجله بازار یاب بازارساز، مجله TMBA، انتشارت بازاریابی، فروشگاه کتاب، دپارتمان مشاوره، دپارتمان تحقیقات بازاریابی و... سعی کرده ام با همراهی همکارن صمیمی در نهایت توان در خدمتگزاری به جامعه کار و کسب ایران بکوشم.