3 درس کسبوکاری از دوی ماراتن
دویدن نه تنها از لحاظ جسمانی برای فرد خوب است، بلکه زمانی را برای فکر کردن به او میدهد و استرس را نیز از بین میبرد. همچنین این کار باعث بالندگی ذهن میشود. درسهای باارزشی را میتوان از حضور در یک مسابقهی دوی ماراتن آموخت که هم در کسبوکار و هم در زندگی شخصیکاربرد دارد. تشابهات بسیاری بین کسبوکار و دویدن وجود دارد و درسهای زیادی میتوان از آن آموخت. یکی از دوستانم که در ایام جوانی دونده بود و در چند مسابقهی دوی ماراتن نیز شرکت کرده بود، نکات جالبی دربارهی تجربیاتش دارد که با هم آنها را مرور میکنیم.
1. اهداف باارزش هستند، حتی اگر به آنها دست نیابید
در یکی از مسابقاتم هدف نسبتاً سختی را برای خودم در نظر گرفتم و میخواستم رکورد خودم را به اندازهی 23 دقیقه کاهش دهم. میدانستم که کار بسیار سختی است، اما میخواستم خودم را به چالش بکشم. این را نیز میدانستم که بدون تعیین این هدف و برنامهریزی برای آن نمیتوانستم به آنجایی که میخواهم برسم. من 10 دقیقه از هدفی که مشخص کردم کم آوردم اما 13 دقیقه نیز پیشرفت داشتم. آیا من شکست خوردم؟ خیر.
ممکن است که به هدفم نرسیده باشم، اما میدانم که بدون داشتن یک هدف به این نتیجهای که الآن دست یافتم، دست نمییافتم. به همین دلیل این گفته از لس براون را بسیار دوست دارم:
"ماه را نشانه بگیرید. حتی اگر به آن نرسید در میان ستارهها فرود خواهید آمد."
قدرت واقعی در هدفگذاری است. وقتی با رهبران کسبوکار صحبت میکنم، از اینکه تعداد بسیار کمی از آنها اهداف واقعی و ملموسی دارند شگفتزده میشوم. آنها ممکن است بخواهند درآمد یا سود خود را افزایش دهند و یا یک محصول یا خدمت جدید را به بازار عرضه کنند و یا وارد یک بازار جدید شوند، اما مشخص نکردهاند که دقیقاً به دنبال انجام چه چیزی هستند.
اهداف باید هوشمندانه، مشخص، قابلانداهگیری، دستیافتنی، مربوط و دارای زمان مشخص باشند. بدون مشخص کردن اهداف چگونه میتوان به آنها دست یافت؟
برای خود یک هدف مشخص کنید و سپس برای دستیابی به آن برنامهریزی کنید. این تنها راه رسیدن به چیزی است که میخواهید. به اعتقاد من حتی اگر به هدفتان دست نیابید، خیلی بیشتر از وقتی که هیچ هدفی مشخص نکرده باشید، پیش خواهید رفت.
2. چیزهایی که از کنترل شما خارج هستند.
با وجود ماهها تمرین و آمادهسازی، یک متغیر وجود داشت که کاملا از کنترل من خارج بود، آبوهوا.
آخرین دوهای تمرینیام فوقالعاده بودند. احساس بسیار خوبی داشتم و در حال نزدیک شدن به هدفم بودم. اما روز مسابقه با دوهای تمرینیام بسیار متفاوت بود. در واقع، در پایان مسابقه، هوا 20 درجه گرمتر از شرایط تمام تمرینات من در شش ماه گذشته بود. با وجود تمام آمادهسازیها برای مسابقه، در گرمای 85 درجه نمیتوانستم کاری انجام دهند. بنابراین، باید خودم را تطبیق میدادم تا بتوانم از خط پایان عبور کنم.
ادامه این مطلب را در کتاب "بازاریابی و زندگی با ورزش" بخوانید.
سبز باشید