سازمان شما چقدر شبیه یک تیم فوتبال است؟
مقدمه
با نزدیک شدن به مسابقات جام جهانی فوتبال 2014 برزیل تب فوتبال در میان اقشار مختلف جامعه افزایش یافته است. حضور تیم ملی کشورمان این شور و حال را در میان علاقهمندان به این رشته دو چندان کرده است. مسلماً فوتبال محبوبترین ورزش در جهان است. مدیران فوتبالی از مجموعه اصولی برای به نتیجه رساندن تیم خود استفاده میکنند که این اصول میتوانند توسط رهبران کسبوکار نیز استفاده شوند تا نه تنها تیمهای قدرتمندی داشته باشند بلکه از آنها نتیجه نیز بگیرند.
فوتبال میلیونها طرفدار را در داخل و خارج از زمینهای بازی به خود جذب میکند. در برخی از کشورها مانند برزیل فوتبال بخشی از زندگی هر روز مردم است. در طول جام جهانی حال و هوای جهان تغییر میکند تا آنچه را که در این رویداد بزرگ ورزشی اتفاق میافتد منعکس کنند. اگر با دقت به عمق اقتصاد فوتبال نگاه کنیم متوجه میشویم که فوتبال تنها یک ورزش نیست بلکه یک فعالیت اقتصادی بزرگ است. اقتصاددانان تخمین میزنند فوتبال صنعتی است که میلیاردها دلار ارزش دارد. در کشورهای در حال توسعهای مانند تانزانیا فوتبال میتواند نقش مهمی در ریشهکن کردن فقر داشته باشد. دولتی که در این ورزش سرمایهگذاری مناسبی داشته باشد میتواند انتظار درآمدهای هنگفتی را از این صادرات جدید و غیر سنتی داشته باشد.
علاوه بر این نکات جالب در مورد فوتبال، این ورزش درسهای بسیاری برای ارائه به مدیران کسبوکار دارد:
کار تیمی
فوتبال یک ورزش تیمی است. یک تیم فوتبال از مدیران (مربیان) و بازیکنان و نیروهای پشتیبانی تشکیل میشود که هر سه برای رسیدن به اهداف خود یعنی برنده شدن به یکدیگر وابسته هستند. در درون زمین یک تیم فوتبال شامل مهاجمان، هافبکها و مدافعان است که همه به یک اندازه برای تیم اهمیت دارند. یک تیم فوتبال نمیتواند بازی را به تنهایی با مهاجمان ببرد، همچنین با هافبکها یا مدافعان. فلسفهی فوتبال به مدیران میگوید که تنها در صورتی قادر به رسیدن به اهداف استراتژیک خود خواهند بود که به صورت تیمی کار کنند. همچنین فوتبال به مدیران میگوید که هیچ بخشی در سازمان مهمتر از بخشهای دیگر نیست. این برداشت که بخش خاصی در سازمان مهمتر از دیگران است، اشتباه است و فلسفهی فوتبال آن را رد میکند. درست مانند یک تیم فوتبال، سازمانها نیز به مهاجمان، هافبکها و مدافعان نیاز دارند. از این رو مهم است که مدیران به طور تیمی کارها را اتجام دهند و گامهای لازم برای پرورش فرهنگ کار تیمی را در سازمان خود بردارند.
خداحافظی با مدیران، سلام به مربیان
تغییر پارادایم مدیریت تعریف نقش مدیر را از هدایتگری به مربیگری تغییر داده است. مربی کسی نیست که روی نقاط ضعف افرادش دست بگذارد بلکه کسی است که به آنها کمک میکند تا نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کنند و آنها را طوری بهینه سازند که به نفع سازمان از انها استفاده کنند.
مسئولیت اصلی یک مربی این است که تمام پتانسیل بالقوهی افراد خود را آزاد کند. موفقترین مربیان فوتبال کسانی هستند که استعدادهایی از بازیکنان را که دیگر مربیان ندیدهاند شناسایی کنند، آنها را پرورش دهند و از آنها برای موفقیت تیم خود استفاده کنند. احتمالاً تیری هانری را میشناسید. او قبل از بازی در آرسنال در تیم سابقش بازیکن جناح بود و در همان پست هم دائمی نبود. اما زمانی که آرسن ونگر استعداد هانری را دید، او از یک بازیکن جناح به یک مهاجم بسیار قوی تبدیل کرد. این کاری است که مربیان بزرگ انجام میدهند. فوتبال به مدیران میگوید که دست گذاشتن بروی نقاط ضعف افرادشان را متوقف کنند و به جای آن به آنها کمک کنند تا نقاط ضعف خود را اصلاح و در عین حال نقاط قوت خود را به نفع سازمان شناسایی کنند. تجربه نشان داده است که نقاط ضعفی که به درستی به زیردستان گوشزد و حل شود میتواند فضا را برای بهبود عملکرد باز کند.
"ما " زبان فوتبال است
"ما در یک مسابقهی چالشی برنده شدیم". "ما به خوبی دفاع کردیم". "ما امروز در دفاع کمکاری کردیم". "ما نتوانستیم از فرصتهای خود استفاده کنیم در نتیجه مغلوب حریفان شدیم". اینها جملاتی هستند که به طور معمول از یک مربی تیم فوتبال میشنوید. فوتبال به مدیران میگوید که موفقیت یک دستاورد گروهی است و در زمان شکست نیز همه تیم مسئول هستند.
ادامه این مطلب را در کتاب "بازاریابی و زندگی با ورزش" بخوانید.
سبز باشید