آنچه جشنواره اسکار به ما میآموزد
اسکار نامی است که سالها بر سر زبانها است، نامی غیررسمی که حرفهایها آن را به نام "جایزه آکادمی" میشناسند. جایزهای که هر ساله توسط آکادمی علوم و هنر تصاویر متحرک، به برترینهای صنعت پرده نقرهای اعطا میشود. اسکار یکی از قدیمیترین جوایز در بخش تصاویر متحرک است که توسط مدیر استودیوی مترو گلدوین مایر ایجاد شد. هتل روزولت هالیوود نخستین جایی بود که در سال 1929 شاهد برگزاری اولین دور از مراسم اعطای جایزه اسکار بود. طی این مراسم که با حضور حدود 300 نفر از سینماگران برگزار شد، 15 تندیس به برترینهای صنعت فیلمسازی سالهای 1927 و 1928 اهدا شد. به هر ترتیب جایزه اسکار سالها است که در سر خط اخبار جهان جای دارد و همهساله علاقمندان به سینما، چشمانتظار معرفی فیلمهای موردعلاقه خود هستند. امسال نیز هشتاد و ششمین دوره جوایز اسکار با حواشی زیادی همراه بود. هرچند که جوایز اسکار بیشتر بر سینمای هالیوود تأکید دارد و تنها یک جایزه به فیلمهای غیرانگلیسی زبان اختصاص مییابد، اما این رویداد کماکان جایزه سینمایی حایز اهمیتی در کل جهان است. امسال فیلم جاذبه در هفت بخش موفق به دریافت جایزه اسکار شد، اما جایزه بهترین فیلم 2014 نصیب ساختهی ارزشمند استیو مک کوئین، یعنی فیلم "12 سال بردگی" شد.
گفتنی است که نباید به مراسم اسکار به عنوان یک بازی سینمایی نگاه کنیم، چراکه صنعت سینما همواره شانهبهشانه تجارت حرکت کرده، و صنعت فیلمسازی بدون بازاریابی عملاً بیمعنا است و شاید به همین دلیل باشد که همهساله مبالغ کلانی صرف راهاندازی کمپینهای تبلیغاتی فیلمها میشود. با این حساب، چه درسهایی میتوان از سینماگران اسکار آموخت؟
توجهتان را به نکات زیر جلب میکنم که از لابلای جستجوهای اینترنتی بدست آمده است.
گرگ والاستریت
"مدیریت زمان یعنی همه چیز"
پیشتر در خصوص آموزههای فیلم گرگ والاستریت مطلبی را از طریق همین وبسایت خواندیم. سازندگان فیلم گرگ والاستریت در زیرکی، مثالزدنی هستند. مراسم اسکار امسال شاهد یک ترفند جالب از سوی سازندگان دو فیلم حقهباز امریکایی و گرگ وال استریت بود و آن اینکه این دو فیلم خیلی دیرتر از معمول به صف اکران افزوده شدند. این کار بار روانی قابلتوجهی داشت و دیر اضافه شدن آنها به تقویم اکران موجب شد تا این دو فیلم به سادگی در ذهن داوران اسکار نقش بندد و تمام توجهها به این دو فیلم معطوف شود. جالب آنکه بر اساس آمار Inc، 40 میلیون دلار از مجموع 144 میلیون دلار حاصل از اکران فیلم حقهباز امریکایی در این کشور درست در زمان نامزدی این فیلم در اسکار بدست آمد که عدد قابلملاحظهای است. بههمینترتیب گرگ والاستریت نیز توانست پس از نامزدی در اسکار شاهد افزایش 36 درصدی درآمدهای خود باشد. مدیریت صحیح بر زمان و زمانبندی زیرکانه این دو فیلم در پیوستن به اسکار، یکی از دلایلی بود که مخاطبان این دو فیلم را از لحاظ ذهنی و از هرجهت آمادهی استقبال بیشتر میکرد.
کاپیتان فیلیپس
"در چاه هیاهو نیفتیم."
واقعیت این است که مطبوعات بهشدت گوش به زنگ هستند تا کوچکترین تحرکات را به اطلاع عموم برسانند. روابطعمومی، عامل مهمی در مدیریت رویدادهای خبری و چرخش جهت پیکان به سمت منافع یک سازمان است. در این دوره از اسکار نیز شاهد بودیم که جنجالهای خبری و شایعات تند علیه برخی فیلمها (اقدامات ضد بازاریابی) باعث نشد که تعدادی از این فیلمها نظیر فیلم وودی آلن در میان هیاهو گم شوند. چراکه روابطعمومی ضعیف حاکم بر این فیلم موجب شد تا سازندگان، برخوردهای نابخردانهای را با هیاهوهای رسانهای داشته باشند. در طرف مقابل، فیلمهایی مثل کاپیتان فیلیپس و گرگ والاستریت با وجود مواجهه با چالشهای تندی نظیر آنچه وودی آلن با آن مواجه شده بود، اما با درایت کامل توانستند بر اوضاع مسلط شوند و مدیریت روابط عمومی را بدست گیرند. روابط عمومی و مدیریت صحیح جنجالها و شایعات میتواند بهراحتی تهدیدات را تبدیل به فرصتهای ناب کند و موجب خارجنشدن یک سازمان از گردونه رقابت شود.
12 سال بردگی
"رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود، رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود"
12 سال بردگی معجزه امسال اسکار بود. بردگی، یکی از لکههای ننگ تاریخ امریکا محسوب میشود که داستان این فیلم نیز بر اساس ماجرایی واقعی و سرنوشت سالومون نورتاپ ساخته شده است. نورتاپ از هزاران برده سیاهپوستی بود که سالها رنج و مشقت، بردگی و بیگاری را به جان خرید. او انسانی متفاوت بود، هنرمندی زبردست که در میان سیاهان وضعیتی متفاوت داشت. او تا سالها آزادانه زندگی و کار میکرد. اما درست زمانی که در پس کسب وضعیت شغلی مناسبتری بود، شغلی وسوسهانگیز از جانب دو سفیدپوست به او پیشنهاد شد. اما این دو سفیدپوست نقشهای شیطانی را در سر میپروریدند و پس از بیهوش کردن مرد بینوا، او را به بازار برده و میفروشند. بازاریابان این فیلم نیز مثل سازندگان آن از نبوغی خاص و البته صبری مثالزدنی برخوردارند. این فیلم در ستایش صبر و بردباری است و بههمین واسطه، در ترویج آن نیز اصل شکیبایی رعایت شده است. به طور معمول حدود 6 ماه طول میکشد که کمپینهای مرتبط با فیلمهای اسکار در بازار سروصدا بهپا کنند و بر سر زبانها بیفتند. اما این فیلم حرکت بسیار آهستهتری را طی کرد. بهگونهای که ظرفیت اکران آن ظرف چندماه، چندین برابر شد. این فیلم به خوبی توانست ذهن مخاطبان را آرامآرام مهیا کند. امروز بر سر بیلبوردهای فیلم 12سال بردگی جملهای جالبتوجه به چشم میخورد: "حالا وقت آن فرارسیده"
حقهباز امریکایی
"کل تیم را عملیاتی کنید."
حقهباز امریکایی روایتی از رسواییهای پرشمار دهه 1970 امریکا است. امریکا طی این دهه، شاهد سیل خروشانی از انواع و اقسام فساد، بویژه رسواییهای مالی بود. ایروینگ رازنفلد و سیدنی پراسر دو زوج تبهکاری هستند که با برانگیختن طمع طعمههای خود، از اشتباهات آنها پول درمیآورند. نام این تبهکاران به زودی بر سر زبانها میافتد و همین امر توجه یکی از مأموران زبده پلیس را جلب میکند. اما این مأمور قصد ندارد که این تبهکاران خردهپا را زندانی کند، بلکه میخواهد به کمک آنها به سررشتههای فساد دستیابد و چند شکار بزرگتر را به دام بیندازد. اساس این فیلم بر مبنای همکاری تیمی است و بازاریابی فیلم نیز برپایه همین اصل است. امروزه گفته میشود که بازاریابی دیگر وظیفهی یک بخش خاص نیست و تمام اعضای یک سازمان ( و یا یک فیلم) از کف سازمان تا رأس آن باید در فرایند بازاریابی سهیم باشند. در همین راستا بود که ستارگان فیلم با همراهی کارگردان حقهباز امریکایی دستدردست هم شدند تا با یک کار تیمی قوی، سهم بازار خود را افزایش شدهند.
فیلومنا
"بازاریابی چریکی همچنان پرقدرت میتازد".
فیلومنا روایتی از یک عشق نادیده و داستان مادری است که نیمقرن است به دنبال فرزند خود میگردد. فیلومنا زنی مسن است که سالها است با یک خاطره تلخ و جدایی اجباری از فرزند پسر خود، دست و پنجه نرم میکند. او 50 سال پیش و به اجبار ، از پسر خود جدا میشود و دولت، حضانت فرزند او را به خانواده دیگری میسپارد. اما فیلومنا همچنان در بیخبری تلخ و محض به سر میبرد. بازیگر نقش اول این فیلم در فاصله میان نامزدی فیلم فیلومنا در اسکار در برگزاری مراسم، سفری به واشنگتن داشت تا بتواند ضمن تشریح محتوای فیلم و با بهرهگیری از تکنیکهای بازاریابی چریکی، در خصوص اصلاحات قانون فرزندخواندگی نیز سخنرانی کند.
بازاریابی چریکی، رویکردی است که اهداف متعددی را به صورت توأمان و با هزینهای پائین پیگیری میکند. معمولاً در بازاریابی اینطور نیست که همیشه اوضاع به کام باشد و بودجه کلان را در اختیار داشته باشیم، پس ضروری است که سرمایه اصلی را برپایه خلاقیت و نوآوری بگذاریم.
سبز باشید