تعادل
تعادل یکی از اساسیترین اصول زندگی شخصی و زندگی سازمانی است. هر چیز که از حد تعادل بگذرد میتواند آسیبزننده به بخش دیگری از زندگی باشد برای مثال، کارشیفتگی صفت خوب و ارزندهای است اما به شرط آنکه به مدیریت خانواده و زندگی شخصی صدمه نزند. و یا بخشش، صفت انسانهای نیک است اما اگر به حدی برسد که خانواده فرد مسئله معیشت داشته باشند، مورد تائید نیست.
شجاعت صفت مردان دلیر است اما اگر از حد بگذرد به نحوی که مدیریت ریسک را نادیده بگیرد میتواند خانمانبرانداز شود. حال به موارد ذیل دقت کنید. شاید اگر با نگاههای متفاوت به این موضوعات بنگریم برداشتهای یکسانی نداشته باشیم. من فقط برداشتهای خودم را نوشتهام و ممکن است حق با من نباشد.
1. در یکی فرودگاههای کشور با عزیزان فروشندهای مواجه شدم که بسیار زحمتکش و کوشا بودند اما برای فروش اجناس، سماجتشان بیش از حد بود و گاه برداشت این را داشتم که منِ معلم بازاریابی و فروش، دلم نمیخواهد چنین رفتارهایی را ببینم. من فروشندگی را شغلی میدانم که با خدمتکردن به دیگران پاداش دریافت میکند، اما اگر سماجت و پیگیری از حد بگذرد برای خودم و برای خودش آزردهخاطر میشوم.
2. داشتن سایت و وبلاگ از علاقهمندیهای من است و میدانم این ابزارها در آینده کسبوکار و زندگی ایرانیان چه نقش ارزندهای را ایفا خواهند کرد و از دوستان عزیزی که در سالهای گذشته در حوزه بازاریابی و فروش سایتها و وبلاگهای مفیدی را راهاندازی و اداره کردهاند، سپاسگزارم و از آنهایی که پس از مدتی در این مسیر پایداری نداشتهاند و هر از چند گاهی به بروزرسانی میپردازند گلایه دارم. با عزیزان اساتید و مدیران زیادی مواجه شدهام که برای معرفی خودشان توصیه کردهاندکه به سایت ایشان مراجعه کنیم و این بسیار هم مفید بوده است. اما وقتی در بین تماسگیرندگان برای شغل رانندگی که آگهی داده بودم، با تماس عزیزی مواجه میشوم که در جواب درخواست اطلاعات برای شناخت بیشتر میفرمایند، "به سایتام مراجعه کنید" و از ارائه توضیحات بیشتر خودداری میکند، جا میخورم.
ادامه این مطلب را در کتاب "بازاریابی و زندگی با خاطره" بخوانید.
سبز باشید