پدر و مادر عزیز با شما هستم
سری جدید برنامه روزآمد از شبکه اقتصاد ملی شروع شد و امروز چهارشنبه سی و یکم تیرماه من برنامه داشتم. به یاری حق از این پس چهارشنبهها حدود ساعت 9:45 دقیقه در خدمت بینندگان عالم عامل عاشق خواهم بود (همراهان میتوانند از طریق اینستاگرام با آیدی parvizdargi هم، مطالب کوتاه نوشتههایم را دنبال کنند). سرفصل صحبتهای من کسبوکار یا بهتر بگویم کاروکسب است. اعتقاد دارم ایکاش از اول یاد میگرفتیم که باید کار کنیم تا کسب داشته باشیم. مخاطب هدفم کسبوکارهای کوچک و متوسط با تمرکز بر جوانان است. اما امروز با عنایت به نقش مهم والدین بیشتر برای آنها صحبت کردم. دیروز نتایج اولیه کنکور اعلام شد در بعضی از خانهها موج شادی و بعضی موج غم حاکم شد. اما آیا تحصیل، درمان تمام مسائل و مصائب جوانان است؟ چرا از بچگی اینقدر عنوان دکتر و مهندس به بچههایمان میدهیم تا وقتی بزرگ شدند اگر به این مراحل نرسیدند سرخورده شوند؟ چرا والدین فکر میکنند تمام ناکامیهایشان را فرزندانشان باید جبران کنند؟ چون شما والیبالیست نشدید پس بچهات باید والیبالیست شود؟ چون شما پزشک نشدهاید پس فرزندت باید پزشک شود؟
قدری اندیشه کنیم. چرا اینقدر در کشور ما مدرکگرایی ملاک است اما در کشورهای توسعه یافته توانگرایی، قابلیتگرایی و مهارتگرایی؟
چرا امریکاییها و اروپاییها تعداد اندکی به دنبال اخذ مدرک دکتری هستند و فقط آنهایی که میخواهند در دانشگاه تدریس کنند دکتری میگیرند و مابقی به دنبال مهارت میروند؟
چرا در ایران تب و موج دکتری گرفتن اینقدر فراگیر شده است؟ به راستی این همه دکتری که دانشگاهها و موسسات آموزش عالی با اخذ پول و شهریه تربیت میکنند فردا چه خواهند شد؟ یادمان باشد کسی که عنوان دکتری دارد انتظارات دکتری و ریاست هم دارد.
چرا تعداد دکتری در ایران بیشتر از تکنسین است؟ پدر و مادرهای گذشته بچههایشان را به صورت جامع و چندبُعدی پرورش میدادند، نسل ما شاگردی میکرد، خاک بازار و صنعت میخورد. اما نسل امروز فقط درس میخواند و آموزش میبیند. بچههای تکبعدی در آینده چه خواهند شد؟ از پدرها و خصوصاً مادرها تقاضا میکنم به فرزندان، مهارتآموزی را توصیه و بستری را برای آنان فراهم سازند که اهل کار باشند. چرا خانمهایی که شاغل هستند رفتار خریدشان بیشتر شبیه آقایان است و در خرید عجول هستند (برعکس بسیاری از خانمهای خانهدار که خرید را تفریح میدانند) چون روانشناسان ثابت کردند که خرج کردن پولی که برایش خودشان زحمت کشیدهاند سخت است و استرسی که به مردها هنگام خرید وارد میشود برابر استرسی است که به پلیس ضد شورش وارد میشود. لذا مردها در خرید سریع عمل میکنند تا از عذاب پول دادن خلاص شوند. چرا وقتی بچه کار تولیدی خودش را میفروشد به اهمیت پول و نحوه خرج کردنش بیشتر اهمیت می دهد؟ اینها نکاتی است که والدین جوان میبایست به فرزندانشان یاد دهند.
والدین عزیز، بچهها در کنار پرورش هوش عقلی، میبایست هوش هیجانی، هوش تدبیری، هوش جسمی، هوش معنوی و هوش اجتماعیشان هم پرورش یابد.
شاگردی و کارآموزی تجربه ارتباط با انسانها، مهارت عمومی مدیریت و تحوه تعامل با دیگران را آمورش میدهد. آمورش فقط کلاس و کتاب نیست.
بخش خصوصی که در ایران پس از تعاملات جدید با جهان بیشتر مورد توجه قرار میگیرد مدرک بدون سواد و مهارت نمیخواهد. بخش خصوصی قابلیت و بهرهوری میخواهد. به نحوه پرورش حاج ایوب پایداری (بنیانگذار میهن)، حاج یونس ژائله (بنیانگذار شیرین عسل)، رضا رامخو (بنیانگذار رونیکس)، آقای هاکوپیان و ... دقت کنید.
چرا قسمت عمده کارآفرینان، تجار و صنعتگران بزرگ جهان و ایران از خانوادههای فقیر و متوسط جامعه هستند؟ علت در این است که آنان چون مجبور بودهاند کار کنند لذا فضیلت کارکردن و ارزش پول را میدانند. پس پاسخ تمام چراهای فوق در رشد متوازن و چندبعدی فرزندان جامعه باپتانسیل ماست، پاسخ در کار در کنار آموزش است. نه فقط آموزش و کلاس. امیدوارم والدین عزیز بیش ازحد به فرزندان برای دکتر و مهندس شدن استرس وارد نکنند و وسیعتر و عمیقتر فکر و رفتار کنند.
سبز باشید