سرطان آخر خط نیست
دو سال پیش به دعوت انجمن روابطعمومی ایران، سخنران سمیناری بودم با عنوان جایگاه روابطعمومی در ارتقای برند (نام و نشان تجاری).
نگاه من به این موضوع، "روابطعمومی در پرتو مطالعات بینرشتهای" بود. چرا که به این ترتیب، میتوان انتظار داشت "بازاریابی، تبلیغات، روابطعمومی" دانش خود را همزمان برای حل مسأله به کار گیرند. قطعاً چشمانداز تازهای پدید میآید که هر یک از این مطالعات، قادر به عرضهی آن نبودند.
در این سمینار با آقای امیرگرجی آشنا شدم. ایشان فرمودند کتابی در دست پژوهش و تدوین دارند برای بیماران سرطانی. قرار است در این کتاب از متخصصان حوزههای مختلف پزشکی، پیراپزشکی، روابطعمومی، بازاریابی مطالبی تهیه و تدوین شود.
به دستور ایشان متنی دربارهی "ارتباط صمیمانه راهی برای درمان" تنظیم و ارسال شد. در پایان این متن، یادآور شدم که "سرطان آخر خط نیست".
این پیام هم برای شخص بیمار، و هم برای تمام متخصصانی است که در ارتباط با بیماران سرطانی فعالیت میکنند. از متخصصان انتظار داریم که با تمام امکانات و دانایی خود بتوانند این شعار را تحقق بخشند.
خوشبختانه آقای گرجی موفق شدند از بسیاری از متخصصان در حوزههای متنوع پزشکی، پیراپزشکی، روابطعمومی، مطالب فراوانی را فراهم سازند که با نام، عکس، و تخصص آنان در کتابی با همین عنوان "سرطان آخر خط نیست"، چاپ و از سوی انتشارات "شهر یاس" روانهی بازار شد.
از اینکه خداوند فرصتی پیش آورد که به واسطهی آقای گرجی، من نیز سهمی در این کتاب داشته باشم، خرسندم و شاکر.
خرسندم از آنکه توانستم جلوهی دیگری از "بازاریابی" را در ایران معرفی کنم که از اساس در حیطه تخصصی پزشکان است. بازاریابی همچنان که در بسیاری از کتابهایم آمده است، به موضوعاتی فراتر از "کالا" میپردازد.
تأکید دوبارهای دارم بر اینکه "بازاریابی" به عنوان یک علم بهرهبردار، از دانش روانشناسی، جامعهشناسی، ارتباطات تاکنون استفادههای فراوانی کرده است. در دانش روانشناسی با "احساسات" آشنا میشویم، اما متخصصان دایرهی این موضوع را برای "مدیریت احساسات" گستردند.
به هر رو، آنچه در پی میآید، مطالبی است از اینجانب که در صفحات 185 تا 191 درج شده است.
ارتباط صمیمانه راهی برای ادامهی درمان
بیماری سرطان با انحراف سلولهای بدن از راههای اصلی فعالیتهای آنان ایجاد میشود. وقتی هر یک از این سلولها از اجرای مأموریت اصلی خود در هر نقطه از بدن که محل زندگی غافل شده و به سلولهای سرکش و لجام گسیخته و غیرقابل کنترل تبدیل میشوند، سرطان شکل میگیرد. اینکه چرا بعضیها به سرطان مبتلا میشوند و روش درمان هر یک از بیماران چگونه است و چه پروسهای را باید طی کنند، بحثی است که متخصصان رشتهی سرطان باید در مورد آن نظر بدهند. اما با وجود پیشرفتهای علم پزشکی و دستآوردهای جدید در کشف و تولید داروهای ضد سرطان هنوز هم بعضی از افراد جامعه با شنیدن خبر ابتلا به سرطان دچار وحشت و اضطراب میشوند. هنوز هم بعضی از این بیماران فکر میکنند کارشان تمام است و به پایان خط رسیدهاند. این روزها البته علم چیز دیگری میگوید. درمانپذیری سرطان و آمار رو به افزایش بیماران درمان شده سرطانی به ما نشان میدهند که سرطان نقطهی پایان زندگی انسانها نیست. برعکس شاید بتوان گفت آغاز یک زندگی جدید و پر فراز و نشیب است.
اما بیمار سرطانی دردمند است و سعی میکند با ایجاد ارتباط با دوستان و آشنایان و گفتگو پیرامون مشکلی که او دچار شده دردش را کاهش دهد. دوستان و آشنایان هم عکسالعملهای متفاوتی از خود بروز میدهند هر چند عکسالعمل بعضی از آنها از روی دلسوزی است اما اغلب غیرمنطقی و دلسردکننده است. برخی آنقدر احساساتی میشوند که اشکشان جاری میشود و شروع به گریه میکنند. این عکسالعمل به گونهای است که بیمار سرطانی حس میکند فقط باور او نیست که میپندارد به آخر خط رسیده بلکه، پندار دیگران نیز چنین است.
بیمار سرطانی روحیهی حساسی دارد و عکسالعملهایی از این دست برایش جذابیتی ندارد و بیشتر باعث نگرانی او میشود تا تسکین و التیام دردی که با او همراه است.
کاپلان و سادوک دو متخصص برجستهی روانپزشکی همواره تأکید میکنند: گوش دادن دقیق میتواند این حس را به بیمار منتقل کند که پزشک معتقد است که او نیز یک انسان است و مطلب مهمی برای گفتن دارد.
نتایج گزارشها نشان میدهد هر چقدر بیماری صعبالعلاجتر باشد، بیماران تمایل دارند حرفهای آنان از سوی متخصصانی که آگاهی بیشتری نسبت به بیماری او دارند، بیشتر شنیده شود....
ادامه این مطلب را در کتاب "بازاریابی و زندگی با خاطره" بخوانید.
سبز باشید