:: اثر بخشي آموزش در سازمانها و بنگاههاي ايران
شایسته است محورهای اصلی این گفتگو، فهرست وار عنوان شود تا خواننده قبل از مطالعه بداند،
موضوع گفتگو حاوی چیست. این محورها به شرح زیرند:
1. ضرورت آموزش در سازمانها و بنگاههای اقتصادی
2. کارکردهای آموزش در سازمانها و بنگاههای اقتصادی
3. ارتباط بین تئوری و عمل در اجرای برنامه های آموزش
4. گرایش سازمانها برای اثربخشی آموزش به تئوری است یا عمل؟
5. شیوه های سرعت بخشی برای اجرای برنامه های آموزش در سازمانها و بنگاهها
6. بسترها و مقدمات ضروری قبل از اجرای برنامه های آموزش
7. ارزیابی جایگاه پیام همشهری در اجرای برنامه ی آموزش
8. تجارب پیشین و پیش روی پیام همشهری از فعالیتهای آموزشی
9. ارزیابی شیوه های گذشته پیام همشهری
10. بیشترین نیازهای آموزشی پیام همشهری و سازمانهای مشابه در موضوعات جدید
11. شیوه های جدید مدیران خارجی در ارتقای فعالیتهای آموزشی و یادگیری
12. میزان الگوگیری از مدیران خارجی برای ارتقای فعالیتهای آموزشی و یادگیری در ایران.
چرا آموزش؟
" دانايي، قدرت است "، يا" دانايي، قدرت مي آفريند" جملهي مشهور است که انگليسي ها با زيرکي تمام در بين کشورهاي جهان پراکندند و آن را به نام خود ثبت کردند تا فرزانگي خويش را بر ديگران اثبات کنند .
The Knowledgo of Power همان جملهي مثال زدني است .
اين در حالي است که هزار سال پيش، پايه گذار و مؤسس فرهنگستان علوم و ادب فارسي، حکيم ابوالقاسم فردوسي ، در بين انبوه ابيانش، مصرعي سرود تا فرزانگي ايرانيان را در اين کره خاکي آشکار کند . آنجا که گفت : توانا بود ، هرکه دانا بود . فارغ از آن کوشش چشمگير و تبليغاتي انگليسيها، و غفلت ما درپاسداشت و ترويج افکار درخشان فرزانگان ايران ، اکنون در اين زمان، بيش از هر زمان ديگري مي دانيم که " دانايي" و " دانش " و " اطلاعات " ، گوهر کميابي و استثنايي است که در اين عصر و زمانه، برترين قيمتها را دارد .
دنياي کنوني را دنياي انفجار اطلاعات و دانايي مي دانند . سازمانها و شرکتهاي جهاني نيز به همين دليل، رويکرد دانايي محوري را براي خود برگزيدند
همزمان با روند فزايندهي تحولات اقتصادي، اجتماعي، و فرهنگي که تمام ابعاد و ارکان سازمانها را تحت تأثير قرار داده، اينک انتظارات و الزامات نويني براي حضور آدمي در سازمانها پديد آورده است که آموزش، بخشي از اين الزامات و انتظارات نوين را تأمين مي کند .
در بزرگترين مسابقهي علمي بين دو قدرت بزرگ امريکا و شوروي سابق، در قرن گذشته ( قرن بيستم)، در جريان پرتاب اسپونتيک (Spuntik) يک به وسيلهي روسها، مهمترين عامل شکست امريکاييها، در عقب افتادن از اين مسابقهي علمي، ناکارآمدي آموزش عنوان شد .
به گفتهي دو صاحبنظر برجستهي بينالمللي، چاکر و هاينز در کتاب مدارس برتر جهان، استانداردهاي برتر آموزشي در جهان مربوط به کشورهايي است که عمدهي توجه و کانون سرمايهگذاريشان را بر تعليم و تربيت متمرکز کردهاند .
نام شرکتهاي فروچون500 (Furtun 500)
در اين باره مثال جالبي از نيکوس کاز انتزاکيس، نويسنده مشهور يوناني، به خاطرم آمد که نقل آن در اينجا پرلطف است .
کازانتزاکيس مي گويد: در کودکي، پيلهي کرم ابريشمي را روي درختي مي بايد . درست زماني که پروانه،خود را آماده مي کند تا از پيله خارج شود، تصميم مي گيرد به اين فرايند حياتي، شتاب بخشد. او با حرارت دهانش، پيله را گرم مي کند تا اينکه پروانه، خروج خود را آغاز مي کند ، اما بالهايش هنوز بستهاند و کمي بعد پروانه ميميرد.
کازانتزاکيس مي گويد : بلوغ جسورانه اي با ياري خورشيد لازم بود؛ اما من انتظار کشيدن نمي دانستم. شايد بسيار ديدهايد که بدون آموزش مناسب، کارکنان و مديران دلسوز براي شتاب بخشيدن به فعاليتهاي شرکت و سازمان، تلاشهاي بي دريغي انجام داده اند که حاصل آن، خسارتهاي جبران ناپذير و غير قابل برگشت بوده است . در تشبيه و قياسي با اين مثال، آموزش همچون خورشيدي است که بلوغ جسورانه را به کارکنان هديه مي کند تا زمان انتظار کشيدن را نيز بياموزند . "آموزش " اکسير حياتي است که به شما اجازه مي دهد در کجا تند و شتابان حرکت کنيد، در کجا با متانت و درايت، فعاليتها را پيش بريد .
براي آموزش، اهداف متنوعي برشمرده اند که از جملهي مهمترين آنها، ايجاد فرهنگ جديد است . آموزش، سطح مهارت و عملکرد برتر را افزايش مي دهد . نحوهي گفتگوي کارکنان را به نحو مطلوبي تغيير خواهد داد .همچنين هدفي که اين روزها و در سال اخير دربارهي آموزش بسيار از آن سخن مي گويند، نوآوري وخلاقيت است .
مک کللند، تئوري پرداز پرآوازهي روانشناسي در حوزهي شناسايي انگيزش پيشرفت است . به نظر اين صاحبنظر، نياز پيشرفت از جمله نيازهاي آدمي است .نياز پيشرفت همان ميل انسان به انجام دادن کارها، رسيدن به سطح بالاي تفوق و برتري و تلاش براي مسلط شدن است .
جالب است بدانيد اکنون بر پايهي تئوري او، اين نياز را مي توان آموزش داد. وي به دنبال اين بود که ببيند آيا مي تواند با افزايش انگيزش پيشرفت، رفتار پيشرفت را شدت بخشد . او براي درک دقيق پاسخ اين پرسش، دست به تحقيق جالبي زد . وي تاجران روستاي بزرگ را در هند به نحوي آموزش دادتا پيشرفت طلب تر شوند.
مک کللند آنها را دلگرم کرد تا اميدشان به موفقيت افزايش يابد و ترسشان از شکست فروريزد . همچنين آموزشها را طوري تنظيم کرد که مخاطره پذيري آنان در حد متوسط باشد و در برابر سختيها مقاومت کنند . دو سال بعد، تاجراني که مک کللند آنها را آموزش داده بود، در مقايسه با تاجران روستاي مجاور، مشاغل جديد بيشتري راه انداخته بودند و کارکنان جديد بيشتري را به کار گرفته بودند .فراتر از اين رفتارهاي مثبت، از منظر سادهاي نيز مي توان به آموزش نگريست که اينک در آشفته بازار کسب و کارها در دنيا جريان دارد . حتماً اين خبر جالب را در فصلنامهي توسسعه مهندسي بازار شماه 3، پائيز 1386 ( به نشاني اينترنتي
(WWW.TMBA.ir)خوانديد که "آموزش"، راه نجات کارگران اخراجي هيوندا شد . سال گذشته، اعتصاب شديد هيوندا موتور در کره جنوبي بيش از 1500 نفر از کارکنان خود را به دليل افت فروش اخراج کرد . هزاران نفر از کارگران و خانوادههاي آنان، کارخانههاي هيوندا را اشغال کردند . پليس ضد شورش براي درهم شکستن اعتصاب به حال آماده باش درآمد . اين اعتصابات شايد پس از توافق هيوندا و تحاديه کارگران در مورد کاهش تعداد اخراجيها پايان يافت .
5000 کارگر با خانوادههاي خود کارخانه اصلي هيوندا را در جنوب شرقي کشور به اشغال درآورده بودند . هيوندا با کاهش تعداد کارگران اخراجي به 277 نفر موافقت کرد و قرار شد به مدت 18 ماه ، 1261 نفر ديگر نيز حقوقي دريافت نکنند و در ضمن 6 ماه آموزش ببينند .
شرکت هيوندا اعلام کرد در صورت رسيدن توليد به وضعيت رضايتبخش از اقدامات قانوني عليه اتحاديه کارگري در مورد خسارت وارده صرف نظر خواهد کرد . شرکت هيوندا در جريان اعتصاب، 000/100 اتومبيل را از دست داد
سؤال
آيا در جامعه امروزي کداميک از دو متولهي آموزش ( تئوريک و عملي ) داراي اهميت است .
تفکيک دانش تئوريک از دانش عملي، تفکيکي تصنعي است. براي مثال، داستان ارشميدس، دانشمند و رياضيدان نامي يوناني را شنيده ايد که به دستور حکمران يوناني، بايد ميزان طلاي به کار رفته در تخت حاکم را توزين کند، و مقدار دقيق آن را به حاکم گزارش دهد؛ بي آنکه آسيبي به تخت حاکم وارد آيد .
ارشميدس براي يافتن اين مسأله، بسيار انديشيد. اما گويي در حمام پاسخ صورت مسأله در ذهن او پردازش يافت و توانست پاسخ را کشف کند . نيازي نيست تا تمام ماجرا را توضيح دهيم که ارشميدس از فرط خوشحالي و هيجان، سراز پا نشناخت و با صداي بلندِ" يافتم " ، " يافتم " ، عريان و بدون پوشش از حمام بيرون زد .
در آن زمان، ارشميدس درصدد نبود تا " جرم حجمي " را به عنوان يک دانش علمي در اختيار مدارس و دانشگاهها قرار دهد که معلمان و استادان آن را براي دانشجويان و دانش آموزان تدريس کنند .
نيوتن بزرگ انديشمند جهاني، که تا قرنها دانش او در تبين جهان، بلا منازع بود، هرگز در انديشهي آن نبود تا تئوريهايش را بپروراند بلکه، او در انديشهي حل برخي از مسائل برآمد که ضرورت داشت . گوآنکه " جاذبهي نيوتن" (g) ، بعدها همچون ديگر تئوريهاي او، به صورت آموزش هاي تئوريک، دانشگاهها و مدارس را تسخير کرد .
بر همين قياس بگيريد انيشتين، فيزيکدان جهان معاصر، را که دنياي نيوتوني را فروريخت . وي با فرمول E=mc2 ، دنياي نسبيت را پايه گذاري کرد و از آن سپس دريافتيم کدام يک از قوانين نيوتوني در تبيين جهان ناتوان است .
از دنياي کنوني فاصله مي گيرم و شما را به اعماق هزره ها مي برم ؛ جايي که تصور مي کردند " زمين " مرکز جهان است"، و خورشيد به دور زمين مي چرخد . گاليله با تمام تلاش و کوشش خود توانست آنان را از اين اشتباه آشکار بدرآورد .گاليله را به دادگاه تفتيش عقايد بردند و از او خواستند از نظرش بازگردد.
باوجود اين، همچنان منجمان تا پيش از اين، با همان دانستهها و تئوريهاي غلط، قادر بودند شب و روز، 4 فصل، روزهاي سعدو نحس و بسياري از پديدههاي طبيعي را پيش بيني کنند . و اين يعني تئوريها وکاربردها در هم آميختهاند و تفکيک آنها تصنعي است . حتي اگر تئوريها با پيش فرضهاي غلط مورد توجه قرار گيرد، باز هم کاراييهاي دارد . اکنون بياييد در دنياي پر از تکنولوژي و انفجار اطلاعات قدم بزنيم . کامپيوتر پيش روي شماست و با استفاده از اينترنت، تنها با يککليک، پيام خود را به اقصانقاط جهان ارسال مي کنيد بي آنکه نيازي باشد تا تئوريهاي پيچيده و دشوار و فراوان اين تکنولوژيها را بدانيد پس براي استفاده کاربردي، ضروري است پيش از اين، تئوريها همچون پرتوهاي نورافکن و پرتلالو، مسيرها را به ما بنمايانند . در غير اين صورت، ما همچنان در وادي منجمان بيش از زمان گاليله بسر مي برديم . باچنين مقدمه اي، مي توان به پرسش شما چنين پاسخ داد: آموزشهاي تئوري ، ضروري، الزامي، گزير ناپذير، است . اما دليلي ندارد که همه در وادي آموزشهاي تئوري قرار گيرند . و اين بستگي و پيوندي مستقيم با شرايط دارد . اين شرايط هم علاقه، هم ظرفيت، و اقضائات است
ظرفيت چند وجهي فعاليتهاي تئوريک کاملاً متفاوت از ظرفيت چند وجهي دانش کاربردي است . اما اقضائات يعني شرايط متفاوت ايجاب مي کند که شرکتهاي بزرگ مبتني بر اهداف تعيين شده از سوي خودشان، در کدام وادي، کوششهايشان را مصروف کنند .
قطعاً شرکتهاي بزرگ نوشيدنيها داراي آزمايشگاههاي فراوان براي دستيابي به توليد انواع طعمها مزه هايي هستند که بتوانند ذائقه و سليقه مشتريانشان را بيشتر از گذشته برآورده کنند. باوجود اين، شرکتهاي ديگري وجود دارند که در حوزهي دانش و تئوريک قدم بر مي دارند. اما همچنان اين تئوريها قراراست در آينده، تبديل به فعاليتي عيني يا کاربردي شود .
اجازه دهيد مثال تازهاي بزنم. به تازگي کتاب بازاريابي و فروش تلفني با نگرش بازار ايران اثر اينجانب ( پرويز درگي ) را انتشارات رسا ، چاپ و منتشر کرده است . اين کتاب، حاصل سمينارهايي است که نخست در دوسال گذشته در پيام همشهري با حضور بازاريابهاي مطبوعاتي برگزار شد . بعدها بنا به درخواست بسياري از مؤسسات از جمله چاي گلستان، چرم مشهد و... در قالب سمينارهاي يک روزه و دو روزه ارائه شد که با استقبال فراوان مديران و کارکنان فروش روبهرو شد. جالب آنکه بعدها مراکز دانشگاهي نظير مؤسسه توسعه و تحقيقات اقتصادي دانشگاه تهران، سازمان مديريت صنعتي، و... نيز براي برگزاري اين سمينار اظهار کردند و اين کارگاه در قالب يک دوره آموزشي اجرا شد . اتفاقي که اکنون باعث شد. بسياري از مؤسسات مکرراز اينجانب در خواست همان سمينار را دارند .
اين کتاب، همانگونه که از نامش پيداست، کتابي است براي بازاريابها، فروشندگان تلفني، و ويزيتورها در اين کتاب در قالب جملاتي ساده، شما مي خوانيد براي آنکه تأثير بيشتري برروي شنونده خود بگذاريد، ضروري است آينهاي روبهروي شما قرار گيرد . ويزيتورها، بازاريابها بايد اين رفتار را بياموزند، اجرا کنند تا در عمل پس از ماهها بتوانند حتي بدون آينه نيز تصوير خود را دقيقاً ببينند .
همچنين توصيهي ديگري در اين کتاب آمده است براي تسلط بيشتر در هنگام مکالمهي تلفني، ضروري است بازارياب حرفهاي، بايستد . و 60 توصيهي خواندني ديگر .
بازاريابها و ويزيتورها بايد اين آموزشها را بخوانند، يا در سمينارها با اين آموزشها به طور زنده و عملي آشنا شوند، تا بتوانند با اجراي آن، مهارتهاي بيشتري کسب کنند .
اما اگر بخواهيد پايه و ريشهي اين توصيهها را بيابيد، ضروري است که با علومي نظير جامعه شناسي، روانشناسي،بازاريابي،... آشنا باشيد. اين نظريهها و تئوريها در قالبي کاربردي براي بازاريابهاي حرفه اي و ويزيتورهاي توانمند عرضه مي شود .
اما درک "تصوير از خود" مفهومي است که ساليان دراز، روانشناسان آن را عرضه کردند و همچنان بحث و بررسي، و آزمايشهاي فراوان برروي اين موضوع انجام مي شود . زماني که فرد، درک دقيقي از چهرهي خود، اندام خود، رفتار و حرکات خود پيدا مي کند، به مرور، همچون آينهاي که پيش روي اوست مي آموزد که رفتار و حرکات خود را مبتني بر شرايط لازم تغيير دهد. حتماً ميدانيد تغيير رفتار به سادگي امکانپذير نيست و مستلزم مهارتهاي فراوان است. بدين رو به بازاريابها تأکيد مي شود آينه اي بر روي ميز خود قرار دهند تا چهرهي خود را نظاره کنند .
براي مثال در سمينارها به بازاريابها مي گوئيم که بايد شادي و نشاط در چهرهي شما موج بزند. پس از رسيدن به اين نقطه، اکنون مي توانيد شماره تلفن مورد نظر را شماره گيري کنيد و با فردي که قرار است از او آگهي بگيريد، گفتگو کند. در اينجا بارها شاهد بودم که برخي از حاضران در سمينار پيام همشهري و ديگر سمينارها با تعجب مي پرسيدند که ما از پشت تلفن صحبت مي کنيم و" فرد" قادر نيست چهرهي ما را ببيند . توضيح آنکه، چهرهيشما و سلامت رفتارتان توآم با شاديو نشاط، در کلام شما جاري خواهد شد . بدون ترديد، اين چهرهي پر نشاط است که مي تواند کلام شمارا دلنشين کند . براي روزهايي که در حالت شادي نيستيد، ضروري است به آينه بنگريد. حتي لبخندي از سر رفع تکليف، به مراتب بيش از چهرهي درهم شما ، بر روي شنوندهي مکالمهي تلفني تأثير خواهد گذاشت . به مرور، شما در مي يابيد که چهرهي خندانخود را در آينه ببينيد و در اثر تکرار، اين رفتار خندان به شادي دروني تبديل مي شود . اکنون سراپاي شما را شادي دروني فراگرفته است و اين چنين است که بازاريابهاي حرفهاي، با شغلتان زندگي مي کنند و در پرتو آن، شاديهايشان را با خريداران خود سهيم مي شوند و خريداران آنها با اين شادي سهيم شده، اطمينان بيشتري به بازارياب خواهند کرد . در اين بار گفتنيهاي بسيار دارد که مجال آن نيست .
دربارهي توصيهي ديگر که گفته شد براي تسلط بيشتر بر روي واژهها، کلمات و عبارات، در هنگام مکالمه تلفني، ايستاده باشيد،بايد گفت که بازاريابها بايد اين مهارت را آنقدر تکرار کنند تا ملکهي ذهن آنها شود . اما اگر به پايهها و ريشههاي آن توجه کنيد، اين دانش تئوريک ملهم از دو علم روانشناسي و فيزيولوژي است . دانشي که هم پزشکان، روانپزشکان، و روانشناسان سخت به آن نيازمندند. آنان مي آموزند که با ايستادن، ميزان هورمون آدرنالين از غدهي هيپوفيز ترشح مي شود، افزايش مي يابد. ترشح بيشتر اين هورمون است که تسلط فرد را در هنگام گفتگو افزايش مي دهد . بحثي که در روانشناسي فيزيولوژيک به طور مبسوط آمده و تئوريهاي فراواني براي آن وجود دارد.
پس به جملهي نخست پاسخ اين پرسش مي رسيم که تفکيک دانش تئوريک ازدانش عملي، تفکيکي تصنعي است .
به نظر شمابا توجه به بافت آموزشي که در جامعه ما وجود دارد، کداميک از اين دو مقوله مي تواند به چرخهي پديده آموزش، تحرک جديدي بدهد؟
پاسخ اين پرسش، به اجمال در پرسش پيشين گفته شد. بايد تأکيد کنم، دنياي کنوني را دنياي کاربردها مي گويند .
دنياي کاربردها يعني شما نيازي نداريد تا با همهي علوم پيچيدهي الکترونيک، سخت افزار، نرم افزار کامپيوتر آشنا شويد تا بتوانيد با کامپيوتر کار کنيد. همچنانکه کودکان به سادگي با کامپيوتر کار مي کنند بي آنکه هنوز به مدرسه بروند . و اين يعني " آموزش" و " شيوه هاي آموزشي" آنچنان پيشرفت چشمگير يافته اند که افراد و کودکان را بي نياز از آموختنيهاي دست و پاگير کرده است .قدر " آموزش" و پيشرفتهاي حيرت آور را دربارهي " روشهاي آموزش" در اينجا مي توان به سهولت دريافت دربارهي پيشرفت امريکا، برخي از پژوهشگران بر اين باورند که امريکا تمام تلاش خود را براي حوزههاي کاربردي مصرف کرده است . اما فراموش نکنيد که برايدستيابي به اين حوزهي کاربردي، به الزام هزينههاي بسيار سنگين تئوري پردازيها را پرداخته و مي پردازيد .
اين پرسش را اگر در قالب شرکتها و سازمانهاي ايراني مورد توجه قراردهيم ، همچنان تفکيک بين دانش تئوريک و کاربردي تصنعي است . با وجود اين، شرکتي همانند پيام همشهري لازم است از سرفصل دانشهاي تئوريک و کاربردي در حيطهي خودش آگاه باشد . شرکت پيام همشهري با اين آگاهي قادر خواهد بود تشخيص دهد از بين تئوريهاي توليد شده، درمقطع و شرايط کنوني کداميک را وام گيرد تا بتواند فعاليتهاي کاربردي را در سازمان خود اجرا کند .
وظيفهي پيام همشهري قطعاً تئوري پردازي در عرصههاي گسترده علوم نظير جامعه شناسي، روانشناسي، بازاريابي،..... نيست . اين وظيفهي دانشگاهها مؤسسات و مراکز علمي است . اما فراموش نشود حجم مراجعات خاصي که در حوزهي کسب و کارها به پيام همشهري مي شود ، آنچنان کم نظير و استثنايي است که بايد گفت شما در اين جايگاه در معرض اقيانوسي از نظرها و رفتارهاي مردم قرار خواهيد گرفت؛افزون برآنکه بهتراست دانشگاهها و مراکز و مؤسسات علمي، ازاين لابراتوار زنده بيشترين بهره را بگيرند، و در صورت به دست آوردن اطلاعات، دانش، تئوريها، و يافته هاي کاربردي، آنرا در اختيار جامعه بويژه پيام همشهري قرار دهند .
4. در ارتقا و تعالي يک سازمان، آموزش داراي چه جايگاه و منزلتي است
جک ولش ، مدير اسطورهاي قرن بيستم، ششمين مرد امريکا، جملهي بسيار جالبي دارد .
وقتي از او مي پرسند که نقش مدير چيست، پاسخ بسيار ساده ودر خور تأملي مي دهد . وي مي گويد سه وظيفه بر عهدهي مدير است : 1. نيروي مناسب انتخاب کند
2. کار مناسب به اين نيروي مناسب بدهد
3. خودش ( مدير ) از سر راه وي کنار برود و ميدان را براي اين نيروي مناسب باز بگذارد .
در همان بند نخست يعني " نيروي مناسب انتخاب کند "، پاسخِ پرسشِ شما نهفته است . پس از انتخاب صحيح مديران، کارکنان ارشد، و ساير کارکنان، " آموزش" گام اصلي است .
اما شما پاسخ دهيد که آيا مکانيزم شايسته اي براي انتخاب نيروي مناسب داريم . براي مثال، شما در مؤسسه اي کار مي کنيد که براي توليد وجذب آگهي، ضرورت استخدام بازارياب تلفني، اقدام نخست شماست . انتخاب بهترين بازاريابها، وظيفهي مؤسسه شماست؛ چراکه با اين انتخاب نيکو، در آمدزايي شرکت افزايش مي يابد .
شما بگوئيد از بين خيل مراجعاني که براي بازاريابي مطبوعاتي درخواست استخدام دارند، کداميک را ميپذيريد و چرا ؟
سازمان استخدام حرفهاي (Profesional Employment organization) اينک رشته اي کاربردي برآمده از روانشناسي صنعتي و سازماني است که دردنيا از آن بيشترين بهره مندي را براي استخدام سازمانها و شرکتها مي برند در شرکت TMBA تاکنون براي شرکتهايي نظير چرم مشهد و فرش مشهد ، تاژ،.... اين استخدام حرفه اي انجام داده ايم که خوشبختانه پس از گذشته سالها، مديران آن بر اين باورند، آنها که اکنون از فيلتر استخدام حرفه اي عبور کرده اند، بيشترين بهره وري را دارند .
ميزان خسارت آنها به سازمان ناچيز است ، تعلق و پيوند آنها به شرکت بالاست، روح همکاري و همدلي و همبستگي با کارکنان و شرکت آنها بالاست .
در اينجا، "بازاريابي تلفني" حرفه اي است که افراد با تلفن سرو کار دارند . نياز به انساني دارد که براي گفتگوهاي تلفني، علاقه وانگيزه دارد . اما اين علاقه و انگيز، کافي نيست بلکه انسان " فرصت شناسي " و " موقعيت سنجي " مي خواهد که در کوتاهترين زمان ممکن، بيشترين درآمد را نصيب خود و شرکت شما سازد . شخي است که در شنيدن پاسخهاي منفي، از ميدان به در نمي رود بلکه، با واکنش منطقي و سنجيده، موقعيت شناسي مي کنند .
اگر اشکالي در مهارت خود دارند، به سرعت درصدد آموزش اين مهارتها برميآيند، اگر ضرورت دارد با صاحبان مشاغل بيشتر آشنا شوند تا بتوانند نظرها و سليقههاي آنان را تأمين کنند ، حتماً اين آگاهيها را کسب مي کنند، بدون فرافکني، تقصير را به گردن ديگران نمي اندازند. در هر شکست، به دنبال يادگيري هستند و بسياري شاخصه هاي ديگر .
اکنون شيوهي استخدام در پيام همشهري را مورد ارزيابي قرار دهيد . قطعاً بيشترافراد استخدام شده بايد از نوع انسانهاي برونگرا، صميمي، خودجوش، بااعتماد به نفس بالا باشند . انسانهايي که با شنيدن صداي انسانها، شاد و مسرور مي شوند .
اما و صد اما پرسش اصلي همچنان در جاي خود جا خوش کرده است که چگونه مي توان ميزان برونگرايي، صميميت، خودجوشي، با اعتماد به نفس بالا، شادي در پيوند با ديگران را سنجيد. بر اساس کدام يک از معيارهاي کران اين شخص را به ديگري ترجيح داد . اين همهي ان چيزي است که در سازمان استخدام حرفهاي که ما در دپارتمان TMBA مهيا کرده ايم با پرسشنامههاي خاص تدارک ديده شده است ، افزون برآن در مصابحههاي عمقي، افراد در معرض پرسشهاي تازه اي قرار مي گيرند و در اينجا بايد مبتني بر تجارب فرد مراجعه کننده براي بازاريابي، نمره هاي به دست آمده از پرسشنامه هاي متنوع، و از همه مهمتر مصاحبه هاي حضوري، تصميم گيري قاطعانه و جسورانه کرد . چرا که به گفتهي جرج زيمن، مدير پيشين روابط عمومي و تبليغات شرکت کوکاکولا، " بازاريابي"، حرفه اي بسيار جدي است که نمي توان آن را به فلان پسرخاله و يا فلان دوست و آشنا واگذار کرد .
پس از طي مراحل استخدام حرفه اي، يعني انتخاب فرد مناسب، اکنون بايد آموزش مناسب آغاز شود . در اينجاست که شرکتهاي برتر، هرآنچه را دربارهي آموزش هزينه مي کنند ، در نهايت به سود آوري و درآمدزايي سازمان مي انجامد. و به همين دليل است که با قاطعيت، آموزش را سرمايه گذاري زير بنايي و اساسي ميدانند . اين در حالي است که متأسفانه سازمانها و شرکتهاي ما گاه متحمل هزينههاي سنگين آموزش براي برخي مديران ارشد، کارشناسان و کارکنان خود مي شوند، اما در عمل به دلايلي اين کارکنان مديران ارشد، از مجموعه مي روند و تمام هزينههاي اختصاص يافته را نابود مي کنند .
مجال آن نيست تا تجارب چندين و چند سالهي مشاوره ي خود را در سازمانها و شرکتها در اين باره بازگو کنم . سال گذشته، يک شرکت موفق توانست نيروهايي را با درآمدهاي نسبتاً مناسب جذب کند . سپس براي آنکه از قافلهي علم و تمدن و پيشرفت نظير شرکتهاي بزرگ عقب نماند، آموزش حين خدمت را آغاز کرد . اما چندي بعد، جملگي کارکنان خود را از دست داد و تنها حاصلي که برايش باقي ماند، هزينه هاي فراوان آموزش بود .
موضوع بسيار ساده بود . او تصور مي کرد صرف درج آگهي و گزينش نيروها بر اساس تجارب پيشين و دانش علمي جسته و گريخته چاره ساز است . اما زماني با شوک حيرت انگيز رو به رو شد که دريافت که اين تجارب پيشين و دانش علمي جسته و گريخته، کافي نيست و به هنگام مشاوره، پذيرفت که از همان آغاز، مسير را به انحراف رفته است است . به گفتهي پيشينيان، "خشت اول گر نهد معمار کج تا ثريا مي رودديوار کج"
به نظر شما، چه تعداد از سازمانها و شرکتهاي ما مبتني بر استخدام حرفه اي (PEO) ، کار خود را برگزيده اند؟
شما و خوانندگان بهتر است پاسخ اين پرسش را بدهيد، و بگوئيد با همهي سرمايه گذاريهايي که اکنون و سالها پيش براي آموزش صرف اين افراد شده است ، چه ميزان از آن در خدمت سازمان بوده است و چه ميزان از آن صرفاً براي پر کردن فرمهاي اداري – کارگزيني – ارزيابي و ... بنا به روال معمول بوده است .
5- اين منزلت در شرکت پيام همشهري داراي چه جايگاه علمي است و چگونه مي توان به آن نگريست ؟
پيام همشهري با انتشار 220 نسخه آگهي نيازمنديها، در مطبوعات ايران به عنوان رهبر بازار شناخته شده است . با کسب چنين جايگاهي، به خوبي مي توان پي برد که تشخيص نيروهاي مناسب خوب و يا عالي است . به گفتهي جک ولش بازگرديم که گفت براي اين نيروهاي مناسب، " کار مناسب" نيز مهيا کرده است . با وجود اين، آيا مي توان انتظاري بيش از اين داشت يا بهتر است به همين موقعيت ممتاز غرورآفرين افتخار کنيم و به آن بباليم .
پاسخ اين پرسش را از زبان جيم کالينز، عضو هيأت علمي دانشکده بازرگاني استانفورد مي دهم که کتاب پر مغزي را با نام " از خوب به عالي " نوشت و خوشبختانه در ايران با ترجمه هاي گوناگون چاپ و منتشر شده است . اين کتاب يک پيام و جوهرهي اصلي دارد . اين پيام تابناک چنين است : چرا برخي از شرکتها جهش مي کنند و برخي ديگر خير . پاسخهاي او را در اين کتاب جستجو کنيد . عصاره و افشرهي پاسخ او اين است: خوب، دشمن عالي است . خوب ماندن، سد راه اعالي است . و اين يکي از مهمترين دلايلي است که سازمانها يا افراد، به ندرت از خوب به عالي مي رسند .او در فضاي امريکا مي گويد : " ما معمولاً"، مدارس خيلي خوب نداريم، زيرا به داشتن مدارس خوب اکتفا مي کنيم . تعداد اندکي از مردم به زندگيهاي سطح عالي دست مي يابند و دليل آن تاحدود زيادي اين است که داشتن يک زندگي صرفاً خوب، آسانتر است . بخش عظيمي از مؤسسات هرگز به درجهي عالي نمي رسند، زيرا بسياري از آنها به " خوب بودن " قانع اند و اين مشکل اساسي آنها است . "اما از سوي ديگر بايد واقعيتها را گفت و از آن با همان شکوه و بزرگي ياد کرد . پيام همشهري، سال گذشته و سال پيش از آن، کوششهاي کم نظيري را براي " برپايي سمينارهاي بازاريابي مطبوعاتي" وجهي همت خود قرار داد . کاري که تاکنون در هيچ يک از مطبوعات کشور ارائه نشده بود .
پيام همشهري در اقدامي حيرت انگيز، در را به روي تمام بازاريابهاي مطبوعاتي ايران گشود تا در سلسله سمينارهاي شما شرکت کنند ؛ بدون آنکه هزينه اي از آنها دريافت شود .
استقبال فراوان بازاريابهاي مطبوعاتي، هم براي شما به عنوان کارفرمايان اين اقدام درخشان، دور از حد انتظار بود و هم براي ما قابل پيش بيني نبود که در کنار شما، مجري و کارگزار برگزاري اين سمينار بوديم .
بهتر از ما مي دانيد که بازاريابهاي مطبوعاتي از اساس در طول روز، وقتي ندارند تا به موضوعات جانبي بپردازند . ترجيح مي دهند براي وقتهاي خارج از ساعات کار نيز به پيگيري فعاليتهاي مرتبط بپردازند تا از دغدغه هاي استرس آور توليد و جذب آگهي رهايي يابند . با وجود اين، آنان از کار و تفريح و در کنار خانواده بودن خود فاصله گرفتند تا بتوانند به سالن سمينار برسند . و بياموزند آنچه را که مي تواند به آنها قدرت دهد، آموزش ببينند تا قدرت بيافرينند و به گفتهي حکيم ابوالقاسم فردوسي، پايه گذار فرهنگستان علوم و ادب فارسي بازگرديم که نيکو سرود : " توانا بود ، هرکه دانا بود زدانش دل پير برنا بود ."
آنها که ديرتر از زمان برگزاري وارد سمينار مي شدند، در کمال تعجب مي ديدند بر بسياري از صندليها، حاضراني نشسته اند که ظاهراً قبل از زمان برگزاري سمينار، وارد سالنشده اند. براي آنکه نظم سالن را به هم نريزند، تا مدتها چشم خود را به حرکت در مي آورند تا شايد بتوانند صندلي خالي را از دور رصد کنند . و در نهايت، خودشان، يا راهنمايان سالن، جايي را به آنها نشان مي دادند .
البته مديران حاضر درجلسه به خوبي به ياد دارند که به دفعات، حضور افراد، فراتر از ثبت نام شدگان بود و جملگي راضي بودند که دو ساعت را سرپا بايستند تا شنوندهي آنچه باشند که قرار است فردا به کارشان بيايد و شيوه هاي آنان را در جذب آگهيبيشترتغيير دهد .
اتفاقات و صحنه هاي جالبي مي افتاد کهبايد آنها را بزرگنمايي کرد و از کنار آنها ساده نگذشت. شايد کمتر بدانيد چه فرصتهاي کم نظيري در پرتو همين سمينارها آفريديد و هرگز به سنجش درنيامد . چراکه دوربينها موظف بودند سخنراني سخنران سمينار را فيلمبرداري کنند .
6- اين صحنه ها و اتفاقات چه بود ؟
افرادي که تا لحظات پيش در کمال آرامش بر صندلي نشسته بودند ، و خشنود بودند از آنکه جايي براي نشستن پيدا کرده اند ، پس از گذشت 30دقيقه ،40دقيقه ،جاي خود رابا گشاده رويي به يکي از حاضران تقديم مي کردند . گاه يک صندلي بيش از 3 تا 4 نفر را با اين توصيف براي 2 ساعت سمينار پذيرا بود. و اين صحنه ها بويژه در آغاز سمينارهاي پيام همشهري رخ نداد بلکه ،باآوازه ي اين سمينارها،بر اشتياق حاضران افزود و آنها ديگران را دعوت کردند تا از اين موقعيت آموزشي پرنصيب ، بهره مند شوند.
متاسفانه تصور مااز "آموزش"درقالب کليشه اي کلمات ،جملات ،سمينارها،و عبارتها مي گنجد. چگونه مي توان اين صحنه هاي انساني و شوق انگيز را فراموش کرد که افراد بدون کمترين آشناييها و تنها به صرف حضور در يک مکان و درک مشترک از فعاليتهاي پر مشقت و استرس زاي روزانه براي توليد و جذب آگهي ،حاضرند قاعده ي انصاف را به طور عملي و بدون آموزشهاي پيچيده ي فلسفي و اخلاقي رعايت کنند.
پيوند با همکاران ، دوست داشتن يکديگر ،از جمله آموزشهاي اجتماعي-فرهنگي – اخلاقي بود که در اين جمع ،بارها و بارها پديد و بر ديگران تاثير فراوان و به سزايي گذاشت .
نمي دانم کدام موقعيت جايگزين مي تواند تا اين حد ،جمع بازاريابهاي مطبوعاتي را درقالب يک شکل و روح متحد پيوند زند.
واقعيت غير قابل انکار و ترديد ناپذير آنکه ،سازمانها و شرکتهاي بزرگ دنيا در جلسات مفصل ،نفس گير ،با اتخاذ انواع استراتژيهاي هوشمندانه ،اختصاص بودجه هاي فروان ، جذب کارشناسان زبده براي ارائه ي شيوه هاي تازه ،تلاشهاي متعددي را به اجرا در مي آورند تا خوشنامي خود را برا اذهان مزاهم سازند . اما پيام همشهري در همين سمينارها ي ماهيانه با صرف هزينه هايي نسبتاً اندک در مقايسه با هزينه هاي ميليون دلاري ،توانست سمينارهايي را برنامه ريزي کند که افزون بر آموزش به معناي مصطلح ،آموزشهاي استثنايي پديد آورد که نتيجه آن پديد آيي خوشنامي برا شرکت پيام همشهري بود.
آيا جز اين است که "آموزش" در جايگاه رفيع آن نزد مديران قرار دارد؟ چرا که اين شرکت بدون جارو جنجالهاي تبليغاتي ،بدون مشاوره هاي پر خرج کارشناسان بازاريابي و تبليغات ، فقط با سعه ي صدر ،داشتن ظرفيت بالا براي پذيرش ديگر بازاريابها به منظور آموزش آنها ،معنا و مفهومي تازه برا"آموزش "در سطح مطبوعات ايران پديد آورد .
قطعاً مديران شرکت از ثمرات و برکات آموزشها آگاهند ،اما منصفانه بايد گفت هم ما و هم شما اين حد تاثير آموزشها را ارزيابي نکرديم .
چه خو