وبسایت شخصی پرویز درگی معلم بازاریابی

پنج راه که رهبران با آنها سازمانهای خود را از بین میبرند 27 تیر
admin لایک 0 دیدگاه

پنج راه که رهبران با آنها سازمانهای خود را از بین میبرند

 

تقریباً 90 درصد از کار و کسبهای نوپا به سوددهی نمیرسند. از علل چرایی به شکست منجر شدن این فعالیتها میتوان به کمبود سرمایه، بازاریابی ضعیف، توسعه محصول بی ثمر و عدم توانایی در پاسخگویی به تقاضاهای مشتری اشاره کرد. اما اگر بخواهیم علت هرکدام از موارد زیر را جست و جو کنیم ، به احتمال زیاد به یک منبع مشترک به نام رهبری خواهیم رسید.

امروزه رهبری در روبه رو شدن با چالشهای کار و کسب، هم مشکل و هم راه حل میباشد. با این حال رهبر سازمان تنها متهم نیست. رهبران در تمامی سطوح مدیریتی از یک فرد تازه استخدام شده تا مدیر اجرایی شرکت وجود دارند و عادات و رفتارهایی که آنها از خود نشان میدهند و یا از دیگران انتظار دارند میتواند برای سازمان نقشی حمایت کننده و یا سمی داشته باشد. در اینجا به 5 راهی که رهبران با انجام آنها سازمان خود را به انحطاط میکشند اشاره میکنیم:

 

آنها از هیچ، چیزی میخواهند.

سه معیار تصمیم گیری وجود دارد که در تصمیم گیری رهبران مافوق نقش دارند. و آنها عبارتند از زمان، منابع و نیازمندیها. کمبود هر یک از این سه عنصر مستلزم انجام کارهای بیشتر با امکانات کمتر است و این امر موجب کاهش نیروی کار میشود. این کار ممکن است که در کوتاه مدت امکان پذیر باشد، اما اگر نمیخواهید که شرکت شما جزء آمار نظرخواهی Gallup Employee Engagement قرار نگیرد، فشار بیش از حدی را به سرعت کاری اضافه نکنید.

 

انتظار بیش از حد در مدت زمان کم.

یکی از سریع ترین راهها برای از پای در آوردن نیروی کاری، افزودن یک لایه زمانی اضافه به یک ضرب العجل از پیش تعیین شده میباشد. قرار دادن یک انسان در آتش شک و تردید با یک راهنمایی کم و یا بدون راهنمایی یک مشکل است و انجام آن در مقابل تیک تاک ساعت داستانی دیگر. فشار زمان باعث اضافه شدن یک استرس مخرب به زندگی پراسترس انسان میشود و انتظار به دست آوردن سود زیاد در مدت زمان کوتاه هیچ کمکی نخواهد کرد.

راه حل : زمانی را برای شفاف سازی انتظارات در نظر بگیرید. هنگامی که میزان تقاضاها از توانایی شما در تأمین آنها بیشتر میشود از "نه گفتن" نترسید.

 

آنها فقط به یک زبان سخن میگویند.

منظور از زبان، زبان مادری و یا فرهنگی نیست، بلکه زبان اعداد است. رهبرانی که ارتقاء کیفی را نادیده میگیرند، در یک واقعیت خیالی (نادرست) زندگی میکنند. بله ، داده ها و اطلاعات به این دلیل مهم هستند که تصمیمات سطح بالاتری را تغذیه میکنند. به هر حال چیزهای کوچکی مانند اعتماد و برقراری ارتباط با دیگران نیز این کار را انجام میدهند. تعیین کردن ارزش اعتماد ما بین کارمندان کار ساده ای نیست، اما برای درک ارزش آن کافی است آن را از میان بردارید تا به سرعت به ارزش آن پی ببرید.

 

آن ها به اطاعت محض پاداش میدهند.

اینکه کارمند یک مدیر برتر و موفق بوده است، نمی¬تواند دلیل این باشد که او میتواند یک رهبر بزرگ نیز باشد، و پرش دیدگاه از نقطه نظرات تاکتیکی به نقطه نظرات استراتژیک به طور طبیعی برای هر کسی رخ نمیدهد. ارتقاءها میبایست به جای سوابق قبلی، زد و بندهای سیاسی و یا تخصص¬های موضوعی بیشتر بر پایه شایستگیها انجام گیرند . اگر به دنبال ارتقاء دادن به شخصی هستید، بر اساس آن چیزی که همه ما در مدارس آموختیم حرکت کنید و شش سوال زیر را از خود بپرسید:

چه کسی میخواهد ارتقاء شغلی پیدا کند؟

این شخص به چه دلیلی ارتقاء پیدا خواهد کرد؟

ما چه چیزی را ارتقاء خواهیم داد، شخص را و یا توانایی او را؟

زمان مناسب برای ارتقاء این شخص کی است؟

موانع موفقیت او چه چیزهایی خواهند بود؟

ما چگونه میتوانیم به او کمک کنیم تا میان فاصله میان مدیریت و رهبری را با زدن پل از بین ببرد؟

 

 

آنها ارتباط برقرار نمیکنند.

برقراری ارتباط قلب رسیدن به هدف است و اینکه رهبران خود را چگونه نمایش دهند همه چیز است. پیغام های شفاهی و یا غیر شفاهی که به اطرافیان میفرستید، همگی نشان دهنده برند مدیریتی شخصی شما میباشند و این برند تعیین میکند که طرفداران مانند زنبور به عسل جذب شوند و یا مانند طاعون از آن دفع شوند. راههای زیادی وجود دارد که رهبران می¬توانند از طریق آنها با کارمندان خود به طور مؤثری ارتباط برقرار کنند، مانند سالنهای گردهمایی عمومی، انتخاب مسیر حرکت متفاوت درون دفتر برای اینکه بیشتر در معرض دید کارمندان باشید و یا برگزاری جلسه های هفتگی خصوصی با کارمندان.

 

سخت ترین قسمت مدیریت مؤثر آگاهی از هرگونه فعالیت خفقان آور است. خود آگاهی به عنوان پادزهر این وضعیت عمل میکند و باعث میشود تا رفتارهایی که از مسیر خارج شده اند دوباره به مسیر برگردند و دوباره به نتایج مطلوب برسند.

 

سبز باشید

 

درباره وبلاگ
من نوشتن را دوست دارم هر روز می نویسم .با بنیان گذاری TMBA و زیر مجموعه های آن شامل : آموزشگاه بازارسازان،شرکت نوربیز، کانون تبلیغاتی ضمیر بازار، مجله بازار یاب بازارساز، مجله TMBA، انتشارت بازاریابی، فروشگاه کتاب، دپارتمان مشاوره، دپارتمان تحقیقات بازاریابی و... سعی کرده ام با همراهی همکارن صمیمی در نهایت توان در خدمتگزاری به جامعه کار و کسب ایران بکوشم.